بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه شیکاگو تریبون در یادداشت تازه خود بهقلم «دنیل دپتریس» نوشت: «آنتونی بلینکن» -وزیر امور خارجه آمریکا- بخشی از این هفته را در غربآسیا سپری میکند، جایی که قرار است با مقامات اسرائیلی، فلسطینی و مصری برای کاهش خشونت در کرانه باختری و شرق بیتالمقدس دیدار کند؛ اما به قطع میتوان گفت موضوع مهم، ایران و برنامه هستهای در حال انجام آن است.
اسرائیل(رژیم صهیونیستی) با اقدامات خود، این موضوع را در دستور کار قرار داده است؛ آخر هفته گذشته، سه پهپاد به تأسیسات وزارت دفاع ایران در شهر اصفهان که بنا بر گزارشها به برنامه موشکی تهران مرتبط بود، حمله کردند.
در حالی که مقامات اسرائیلی به انجام عملیاتهای امنیتی بدنام هستند، قطعاً تعجبآور نخواهد بود که اسرائیلیها این حمله را طراحی و اجرا کنند.
از نظر تاکتیکی، این عملیاتها برنامههای نظامی تهران را تا حدودی به تأخیر انداخته است؛ با این حال، به تعویق انداختن به معنای پایان دادن نیست؛
از این رو، این خرابکاری، احتمالاً اثر معکوس در ایجاد انگیزه بیشتر در دولت ایران برای ادامه کار داشته باشد.
ایرانیها امکانات خود را بازسازی کرده و سیستم امنیتی محکمتری را به کار میبرند، بهویژه در مورد برنامه هستهای ایران که امروزه بیش از هر زمان دیگری اورانیوم تولید میکند، به گفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران اکنون مواد شکافتپذیر کافی در اختیار دارد که در صورت غنیسازی بیشتر، میتواند «چندین سلاح هستهای» تولید کند.
بنابراین، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و ایران در میانه چرخه افزایش تنشها هستند که انتظار نمیرود به این زودی پایان یابد. اسرائیل(رژیم صهیونیستی) که نگران تسلیحات ایران است، تلاش میکند تا آنجا که میتواند برنامه تهران را تضعیف کند.
ایران نیز به نوبه خود با سرمایهگذاری مجدد و تعهد دوباره به همان برنامه پاسخ میدهد، که بهنوبه خود اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را متقاعد میکند تا عملیاتهای جسورانهتری را در خاک این کشور سازماندهی و اجرا کند. نیازی به یک نابغه سیاست خارجی نیست تا حدس بزند که این چرخه به کدام سمت پیش میرود.
برای آمریکا، پویایی اسرائیل(رژیم صهیونیستی) -ایران وضعیت را حتی از قبل پیچیدهتر میکند. سیاست دولت بایدن در قبال ایران شبیه یک هنرمند است که روی باریکترین طنابها راه میرود.
از یک طرف میخواهد برنامه هستهای ایران را محدود نموده و در صورت امکان آن را به طور کامل حذف کند.
اما از سوی دیگر، میخواهد از وارد کردن دهها هزار نیروی آمریکایی به جنگی که چهارمین جنگ آمریکا در ۲۰ سال اخیر در غربآسیا خواهد بود، اجتناب کند.
در این میان آمریکا نیز بهعنوان یک ابرقدرت و متحد اسرائیل(رژیم صهیونیستی) چهار گزینه دارد: اقدام نظامی، عملیات مخفی، تحریم و ادامه دیپلماسی:
راه اول به مجموعهای از پیامدهای غمانگیز در منطقه، از جمله انتقام نظامی ایران و زمینه یک جنگ تمامعیار منجر میشود.
راه دوم نیز شبیه هرس کردن هرچند ماه یکبار علفزار است.
راه سوم، تحریمها، میتواند اقتصاد ایران را محدود کند، اما بعید است که نظام روحانیون را متقاعد کند که از فعالیتهای هستهای خود دست بکشند.
دیپلماسی تا حد زیادی بهترین گزینه روی میز است، با این حال دیپلماسی تنها در صورتی کار میکند که یک یا هر دو طرف مایل باشند. در پایان باید اینگونه گفت که به ندرت راهحلهای آسانی در جهان دولتمداری بینالمللی وجود دارد.