بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه گاردین در یادداشتی به بررسی این موضوع که اکنون زمان پیوستن اوکراین به ناتو نیست، نوشت: ائتلاف باید به چیزی بیش از پرامترهای محدود میدان نبرد فکر نموده و پایههای یک اوکراین مستقل و مرفه را بنا کند.
نشست آتی ناتو در ویلنیوس، لیتوانی، مجموعهای از سؤالات را به این ائتلاف خواهد داد که با توجه به تحولات اخیر در روسیه و جنگ فرسایشی مداوم در اوکراین، به دولتمردی عاقلانه و مسئولانه نیاز دارد.
در حال حاضر، به نظر میرسد که احساسات غالب در میان رهبران کلیدی سیاسی و نظامی و رسانههای غربی سوءاستفاده ازآنچه به نظر آنها بهعنوان تضعیف موقعیت دولت روسیه و رهبر آن، «ولادیمیر پوتین» در پی کودتای نافرجام توسط رهبر واگنر، «یوگنی پریگوژین» است.
قابلدرک است که وسوسه ناتو این خواهد بود که حمایت خود از اوکراین را مضاعف کند.
به نظر میرسد خرد متعارف این است که اگرچه حمله متقابل اوکراین آنطور که انتظار میرفت پیش نرفته است، ناتو فقط باید تسلیحات بیشتر، پول بیشتر و حمایت سیاسی بیشتری برای نزدیکتر کردن اوکراین به پیروزی فراهم کند.
هنگامیکه مقاومت نیروهای مسلح اوکراین در 18 ماه گذشته را در نظر بگیریم، این خط فکری جذابتر میشود.
درواقع، با توجه به رویدادهای اواخر ژوئن، جو بایدن، با درخواستهای مجددی برای ارسال سامانههای موشکی تاکتیکی ارتش دوربرد اوکراین (ATACMS) که بردی تا 300 کیلومتر (190 مایل) دارد، مواجه است.
اینکه بایدن اکنون در حال بررسی این کار است، نشان میدهد که تیرک دروازهها در بحث تسلیح اوکراین چقدر جابجا شده است.
از این گذشته، تنها یک سال پیش، «جیک سالیوان» -مشاور امنیت ملی بایدن- هشدار داده بود که ارسال سامانههای موشکی تاکتیکی ارتش دوربرد به اوکراین ممکن است جرقهای برای «جنگ جهانی سوم» شود.
خطر دیگر ارسال چنین تسلیحات دوربرد، بهویژه در خلال نشست سران ناتو، این است که روسیه خود را درگیر جنگ نیابتی با آمریکا و ناتو میداند.
با توجه به اینکه اکثریت قریب بهاتفاق بودجه برای تلاشهای جنگی اوکراین از سوی واشنگتن تأمین میشود، این دیدگاه منطقی است.
در همین حال، خطرات تشدید تنش هستهای روزبهروز بیشتر میشود.
پوتین در ماه ژوئن اعلام کرد که روسیه تسلیحات هستهای تاکتیکی را در بلاروس مستقر خواهد کرد. بااینحال، خطر هستهای هر دو طرف را دارد.
که ما را به نشست آتی و مسئله الحاق اوکراین از طریق برنامه اقدام عضویت (MAP) بازمیگرداند. در اینجا، رهبران اتحاد بهتر است هشدار والتر لیپمن، روزنامهنگار و استراتژیست بزرگ را یادآوری کنند که «اتحاد مانند یک زنجیره است. با افزودن پیوندهای ضعیف به آن قویتر نمیشود.»
مناقشه ارضی مورد بحث به هشت سال قبل از جنگ روسیه برمیگردد، از سال 2014 زمانی که روسیه کریمه را تصرف نمود (که اوکراین با آن اختلاف دارد) و زمانی که به شورشیان در جمهوری خلق دونتسک (DPR) کمک کرد.
آنچه ممکن است در ویلنیوس آشکار شود، یک تقسیم عمومی بین چیزی است که ممکن است هسته و پیرامون ناتو نامیده شود.
دو عضو هسته ناتو، فرانسه و آلمان، هفت سال (2015-2022) را بهعنوان اعضای فرمت نرماندی گذراندند که بهدنبال پایان صلحآمیز بحران اوکراین از طریق توافقنامه مینسک بود.
در ویلنیوس، ائتلاف تحتفشار شدیدی از طرف سرسختترین حامیان اوکراین در اروپای مرکزی و شرقی، ازجمله لهستان، استونی، لتونی، لیتوانی و جمهوری چک قرار خواهد گرفت.
به نظر ما، منافع اوکراین و امنیت منطقه در این است که بایدن و کشورهای اصلی ناتو تسلیم اشتیاق قابلدرک و درعینحال عمیقاً نابجای حاشیه شرقی برای پیروزی بر مسکو نشوند.
ما خطرات تشدیدکننده ازجمله هستهای را خطرناک و غیرقابلقبول میدانیم. ما همچنین طولانی شدن جنگ را مغایر با منافع واقعی امنیت ملی آمریکا میدانیم که (و میدانیم که این امر غیرمحبوب و بدعتآمیز است) به روابط پایدار و قابل پیشبینی بین آمریکا و روسیه و روسیه و اروپا بستگی دارد.
پیرامون، به دلیل تاریخ، دستور کار خاص خود را دارد. اما نباید (همانطور که در حال حاضر انجام میدهد) بهعنوان جایگزینی برای خودمان عمل کند.
آنچه اکنون بیش از هر زمان دیگری موردنیاز است، مفهومی از دولتمردی است که فراتر از پارامترهای محدود میدان نبرد است و در عوض بهدنبال پیریزی پایههای یک اوکراین مستقل و مرفه است.
و اگرچه ما انتظار داریم که چنین نشود، اتحاد باید از فرصت در ویلنیوس برای تمرکز بر هزینههای بازسازی و ایجاد یک معماری امنیتی فراگیر اروپایی استفاده کند.
چنین معماری بهجای تشدید و عادیسازی آن، بهدنبال غلبه بر شکاف جنگ سرد قدیمی شرق و غرب است. بالاخره فقدان چنین سیاستهایی بود که در وهله اول ما را به این نقطه غمانگیز رساند.