بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه نیومکس در یادداشت خود بهقلم «جفرسون ویور» نوشت: چین به دلیل نقشش در میانجیگری در توافقی بین عربستان و ایران برای احیای روابط رسمی دیپلماتیک، و پایان دادن به سالها خصومت بین این دو قدرت منطقهای، ستایش شده است.
اینکه آیا چین میتواند این دستاورد دیپلماتیک را به نقش معنادارتری در غربآسیا تبدیل کند یا نه، باید دید.
مزیت چین این بود که هیچ انتظاری از اعمال نفوذ معنادار بر ایران و عربستان وجود نداشت.
اکنون چین آماده است تا بسوی صلح گام بردارد و کمک خود را به روسیه و اوکراین برای پایان دادن به درگیری انجام دهد.
اما چین خود را با دو کشور خونآلود میبیند که شرایط آنها برای آتشبس کاملاً متضاد است: اوکراین خواستار خروج روسیه از تمام سرزمینهای اشغالی از جمله کریمه است.
جای تعجب نیست که روسیه هرگونه آتشبس را مشروط به موافقت اوکراین با واگذاری سرزمینهای اشغالشده توسط روسیه کرده است.
جای تعجب نیست که اوکراین معتقد است که این آتشبس صرفاً به روسیه فرصت میدهد تا نیروهای نظامی آسیبدیده خود را بازسازی کند و تهاجم دیگری به اوکراین در آینده انجام دهد.
بنابراین چین خود را در شرایطی میبیند که در آن به نظر میرسد فضای زیادی برای توافق وجود ندارد.
از این گذشته، تنها چند هفته قبل از آغاز حمله روسیه به اوکراین بود که پوتین و شی جین پینگ در آغاز بازیهای المپیک در پکن با یکدیگر ملاقات کردند.
این واقعیت که تانکهای روسی بلافاصله بعد از آن در سراسر مرز اوکراین غوغا کردند، باعث شد بسیاری مشکوک شوند که شی از برنامههای پوتین برای اوکراین اطلاع قبلی داشت.
این جنگ روند فرسایشی گرفته است و به نظر میرسد به نفع نیروهای روسیه است.
وظیفه چین این است که بهدنبال یک توافق صلح با اوکراین باشد که روسیه را تحقیر نکند.
بنابراین، اگر احتمال میانجیگری موفق در جنگ بسیار دور است، چرا چین این کار را کند؟
اولا، مایل است وضعیت خود را بهعنوان یک شریک تجاری بزرگ اتحادیه اروپا تثبیت کند.
دوما، چین میخواهد نقش محوریتری در شکلدهی به مسائل امنیتی اروپا بر عهده بگیرد.
سوما، حل و فصل با میانجیگری چین میتواند راهحلی را ارائه دهد که نظام پوتین را در قدرت نگه میدارد.