بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه دیلی صباح در یادداشت خود بهقلم «بوراک المالی» نوشت: غربآسیا بار دیگر صحنه تحرکات جذاب است.
از نزدیکی ایران و عربستان با میانجیگری چین تا بازگشت بشار اسد در سوریه به اتحادیه عرب و شایعات در مورد تنش فزاینده بین رهبران عربستانی و اماراتی، منطقه پر از تحولات است.
گمانهزنیها درباره یک پیشرفت قریبالوقوع در برجام وجود دارد.
از نقطهنظر سیاست واقعی، استراتژی مرکزی واشنگتن در حفظ توازن قدرت منطقهای نهفته است. هدف اصلی این است که از تبدیلشدن هر کشوری در غربآسیا (به جز اسرائیل) به نیرویی قدرتمند که قادر به کنترل منطقه باشد جلوگیری شود.
تهران مانند وزنهای در طرف مقابل ترازو مدتهاست که این نقش را ایفا کرده است. در طول جنگ سالهای1980-1988 ایران و عراق ، آمریکا در ابتدا طرفدار روابط نزدیک با صدام بود.
سپس، واشنگتن از طریق ماجرای مکفارلین به تهران راه نجات داد و بهدنبال آن یک دوره مهار دوگانه که در آن دولت کلینتون عراق را تضعیف کرد و ایران را با تحریمها و در عین حال تقویت حضور نظامیاش در کشورهای حاشیه خلیجفارس، تحریم کرد. در حوزه استراتژی، اقدام واشنگتن را موازنهسازی فراساحلی مینامند.
چشمانداز فزاینده برای بازگشت به برجام و تشدید مذاکرات پشت درهای بسته میتواند نشان دهد که دولت بایدن در آستانه انجام حرکت بعدی خود برای منطقه است.
بهرغم تکذیبهای ایران، بدیهی است که نه سرمایهگذاری چین و نه روابط استراتژیک با روسیه، با توجه به وضعیت وخیم اقتصاد ایران، استراتژیهای پایداری برای ایران در درازمدت نیستند.
ازآنجاییکه واشنگتن به احیای برجام برای لغو تحریمهای بینالمللی فکر میکند، تهران بیش از آنچه به نظر میرسد متعهد به این امر است.
تغییر موازنه قوا در خلیجفارس برندگان و بازندگانی را به همراه خواهد داشت. فلسطینیها طبق معمول جزو بازندگان خواهند بود.
درخواست عربستان برای راهحل دو کشوری، صرفاً وعده توخالی است؛ مانند توافقنامه آبراهام دونالد ترامپ، تلاشهای بایدن برای عادیسازی، نوشدارویی برای مصائب فلسطین نخواهد داشت.
اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، تحت حکومت بنیامین نتانیاهو، بعید است که امتیازاتی بدهد.
در حالی که محمد بن سلمان ممکن است بهدنبال همسویی با تلآویو باشد که او قبلاً بهعنوان یک متحد بالقوه توصیف کرده است.