بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در مطلب خود بهقلم «گوردن براون» نوشت: «آمریکا بازگشته است.» این پیام جو بایدن بود که در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه فوریه سال 2021 سخنرانی کرد؛
اما تثبیت دولت او بر توافقهای دوجانبه و منطقهای، به بهای اقدامات هماهنگ جهانی، پتانسیل نهادهای بینالمللی ما را کم اهمیت جلوه میدهد و در عین حال هرگونه امکان جهانیسازی باثبات و مدیریتشده را تضعیف میکند.
البته طنز بزرگ این است که نهادهای چندجانبه برجسته جهان، از صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی گرفته تا سازمان ملل متحد همگی بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم توسط آمریکا ایجاد شدند.
این مؤسسات از طریق رهبری آمریکا به ایجاد صلح، کاهش فقر و بهبود نتایج سلامت کمک کردند.
هیچکس جز ولادیمیر پوتین مقصر جنگ اوکراین نیست، جنگی که به اعتبار آمریکا، کل اروپا را گرد هم آورده است؛
اما در جاهای دیگر، جهان از زخمهای خودآزاری رنج میبرد: ناتوانی در رسیدگی به بدهیهای فزاینده، قحطی و فقر در آفریقا با درآمد کم و متوسط، ناتوانی در هماهنگی پاسخ عادلانه به کووید-19 و بنبست در یافتن پول برای مقابله با بزرگترین بحران وجودی یعنی تغییر آبوهوا.
هر کاری که جامعه بینالمللی انجام داده، نصفه و نیمه بوده است و معمولاً بسیار دیر.
اجازه داده است که مردم به دلیل کمبود واکسن بمیرند، به علت کمبود غذا از گرسنگی تلف شوند و به خاطر انفعال در مورد تغییرات آبوهوا و فجایع بعدی رنج ببرند.
فقط به کمکهای بشردوستانه سازمان ملل یا برنامه جهانی غذا نگاه کنید که هر دو بسیار کمتر از نیمی از بودجه موردنیاز امسال را دریافت کردهاند.
بودجه بانک جهانی برای کشورهای فقیرتر در سال جاری و آتی کاهش مییابد،
در زمانی که تقاضاها از بانک جهانی برای افزودن سرمایهگذاری اقلیمی به مداخلات سرمایه انسانیاش در حال افزایش است.
بهعنوان بیانیهای از یک سیاست صنعتی مدرن که نیاز فزاینده آمریکا به تبدیل امنیت به عاملی تعیینکننده در جهتگیری اقتصادی خود را تشخیص میدهد، از سالیوان نمیتوان ایراد گرفت؛
اما مداخله او از قبل بهعنوان بیانیهای از «سیاست اقتصادی بینالمللی» و نه فقط سیاست صنعتی داخلی تبلیغ میشد و در این رابطه چیزی گم شده بود
. این سخنرانی جامع در مورد روابط بینالملل آمریکا با هیچ برنامهای برای جهانیسازی مدیریتشده فاصله داشت.
به نظر میرسد که آمریکا، رهبر بلامنازع نهادهای جهانی تقریباً 80 ساله که برای تقویت همکاریهای بینالمللی طراحی شدهاند، خود را از بحث جدی در مورد ارتباط و اصلاحات بالقوه آنها پنهان میکند.
از آنجایی که جنگهای تجاری به جنگهای فناوری و جنگهای سرمایه تبدیل میشوند و تهدید میکنند که حتی بیشتر به نوع جدیدی از جنگ سرد اقتصادی که با سیستمهای جهانی رقیب مشخص میشود، نزول کند، آمریکا که عموماً در دنیای تکقطبی چندجانبهگرا بود، به یکجانبهگرایی در جهان چندقطبی نزدیکتر است.
شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، بهخوبی مزایایی را که تغییر قدرت ژئوپلیتیکی میتواند برای پکن به همراه داشته باشد، درک میکند.
درست همانطور که از چندجانبهگرایی به سمت دوجانبهگرایی و منطقهگرایی حرکت کرده است، چین نیز ایده فراگیر جدید خود را در صحنه جهانی معرفی کرده است.