بهگزارش مرکز مطالعات سورین، «کریستوفر موت» مقالهای در اندیشکده کویینسی منتشر کرده که در آن آمده است: قاطعیت نظامی و مداخلات مستقیم روسیه در خارج از کشور به یکی از ویژگیهای تعیینکننده قرن بیست و یکم تبدیل شده است.
مسکو پس از سالها عقبنشینی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اقدامات چشمگیری برای برقراری مجدد موقعیت امنیتی از دست رفته خود انجام داده است.
کتاب سومانترا مایترا «منابع تجاوز روسیه: آیا روسیه یک قدرت واقعی است؟» با تمرکز بر نظریه تعادل تهدید استفان والت، انگیزههای چرخش فزاینده روسیه به مداخلهگرایی نسبت به همسایگان خود را بررسی میکند.
مایترا توضیح میدهد که نگرانی مهم امنیتی دولتها رابطه موقعیتی بین کشورها و تهدید خاص است که اغلب به شکل تلاش برای تغییر وضعیت موجود است.
نزدیکی، وضعیت روابط و نارضایتی تاریخی با هم ترکیب میشوند تا موقعیت متوازن اولیه یک دولت را دیکته کنند.
بهعنوان مثال، روسیه گسترش مستمر اتحاد ناتو را بهعنوان یک خطر وجودی میبیند، زیرا نزدیکی نیروهای بالقوه متخاصم هیچ نشانهای از محدود کردن پیشرویهای خود را نشان نمیدهد.
کشورهای اروپایی معمولاً موقعیت نزدیکتر روسیه را بسیار خطرناکتر از آمریکای دورتر اما قدرتمندتر میدانند.
نظریه تعادل تهدید، اغلب در زمینههای غربی استفاده میشود، اما کار مایترا بر نگرانیهای امنیتی مبتنی بر زمین دولت روسیه متمرکز است.
ملاحظات امنیتی بر ایدئولوژی ارجحیت دارد و اتحادهای ایدئولوژیک زمانی که منافع همسو میشوند، مدت بیشتری دوام میآورند.
رشد ناتو بهعنوان یک خطر فوری تلقی میشود و روسیه را وادار میکند تا مرزهای زمینی آسیبپذیر و نزدیک به خارج از کشور را با «مجموع صفر» ببیند.
مایترا بر خطر ناشی از «انقلابهای رنگی» تأکید میکند که میتواند به دلیل گسست آگاهانه از نظم مستقر، سوء ظن را نسبت به متحدان قدیمی ایجاد کند.
این ناامنی و تهدیدی که یک رژیم جدید ممکن است درخواست حمایت خارجی کند، ترس از محاصره در مسکو را برانگیخته است. تهدید نفوذ خارجی بر کشورهای کوچکتر هم مرز با روسیه بهعنوان یک حمله مستقیم به توانایی روسیه برای حفظ یک مرز امن تلقی میشود.
اولین حمله نظامی روسیه در خارج از کشور در اوستیای جنوبی و آبخازیا در سال 2008 و پس از فروپاشی روابط با قدرتهای غربی رخ داد.
چرخش گرجستان به سمت کشورهای غربی پس از انقلاب گل رز (انقلابی بدون خونریزی بود که بهدنبال اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات پارلمانی در سال ۲۰۰۳ در کشور گرجستان اتفاق افتاد و منجر به برکناری ادوارد شوارد نادزه، رئیسجمهور وقت شد) منجر به ظهور دولت ساکاشویلی و فشار آن برای اصلاح سیاست گرجستان شد. مسکو میترسید که تفلیس قصد داشته باشد همین کار را با سایر مناطق خودمختار گرجستان انجام دهد.
کتاب مایترا به بررسی استراتژی روسیه در اوکراین میپردازد و بر موقعیت این کشور در منطقه از زمان انقلاب نارنجی در سال 2005 و الحاق کریمه به روسیه در سال 2014 تمرکز میکند.
نویسنده استدلال میکند که نخبگان روسی از این میترسند که کاهش نفوذ در اوکراین منجر به این اتفاق شود.
یک دولت روسیه تحت یک دولت بازتر یا دموکراتیک، همچنان مایل به حفظ خودمختاری استراتژیک در همسایگی خود برای حفظ موقعیت خود در برابر دیگر قدرتهای بزرگ است.