بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه نیوزویک در یادداشت تازه خود بهقلم «جان بورتکا» نوشت:رویای آمریکایی مرده است. تقریباً 80 درصد آمریکاییهای زیر 30 سال دیگر این موضوع را درست نمیدانند و اکثریت بالای 65 سال موافق آن هستند.
وسوسهانگیز است که این نارضایتی را به فقدان میهنپرستی در میان جوانان تبدیل کنیم، اما واقعیت این است که آمریکاییها به دلایل مختلفی از جمله احساس ناامیدی، بدبینی و محکوم به فنا بودن چنین رویایی را دیگر در سر ندارند.
بدون اینکه تقصیر خودشان باشد، درهای فرصت بر روی آنها بسته شده است.
اکنون تاریخ تولد شما تعیین میکند که آیا شما بخشی از یک طبقه دائمی از مستأجران وابسته به بدهی هستید (که زندگی خود را صرف تلاش برای نگهداشتن حداقلیهای خودشان میکنند) یا بخشی از مالکانی مستقل از نظر مالی (که اوقات فراغت خود را برای پرورش علایق خودشان میکنند و اینکه تبدیل به یکی از اعضای بانفوذ جامعه محلی بشوند) هستید.
تورم و نرخ بهره بالا، هزینه مسکن و متوسط پرداخت ماهانه وام مسکن، حدود 100 درصد بیشتر از چهار سال پیش است.
دوبرابر شدن این نرخ فقط در چهار سال! این نرخ تغییر عملاً بازار را در برابر خریداران جدید بسته است.
افراد و خانوادههای جوان که از بازار مسکن خارج شدهاند، مجبور میشوند یا به کلاس اجارهنشینان بپیوندند (با پرداخت متوسط اجاره ماهانه ملی بیش از 2 هزار و 100 دلار) یا به خانه والدین خود برگردند.
همانطور که موفقیت اقتصادی همیشه تنها بخشی از رویای آمریکایی بوده است، این چالشهای اقتصادی تنها بخش کوچکی از بحرانی است که امروزه آمریکاییها با آن مواجه هستند.
فراتر از چالشهای مالی، آمریکاییها با یک بحران حاد برای سلامت، رفاه و دموکراسی مواجه هستند.
برای اولینبار در تاریخ آمریکا تعداد بزرگسالان مجرد (18 تا 55 ساله) بدون فرزند بیشتر از تعداد بزرگسالان متاهل دارای فرزند هستند و متاسفانه 40 درصد تولدها در حال حاضر خارج از ازدواج است، در مقایسه با 18 درصد که در سال 1980 به ثبت رسید.
با قطع حمایت خانواده و جامعه مدنی، باید انتظار داشته باشیم که تقاضاها از دولت افزایش مییابد. دولت همچنین باید به تامین مالی مرتبط با بدهی هم بپردازد.
نرخ اعتیاد پس از همهگیری کرونا در آمریکا همچنان بالاست. برخی از عادات مانند رسانههای اجتماعی، پورن، بازیهای ویدئویی و مصرف منظم ماریجوانا (که اخیراً از میزان مصرف الکل پیشی گرفته است) سلامت روان و جامعهپذیری را از بین میبرند و برخی دیگر مانند مواد افیونی و متآمفتامینها کشنده هستند.
اکنون سالانه بیش از 100 هزار آمریکایی به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست میدهند که از سال 2000 حدود 500 درصد افزایش یافته است. بار زندگی مدرن آمریکایی آنقدر سنگین است که مرگ ناشی از ناامیدی به یک امر عادی تبدیل شده است.
در همین حال، کاهش سواد مدنی منجر به ازدستدادن حافظه و هویت فرهنگی شده است.
دولت ما بر اساس ایده خودگردانی (که بر اساس قانون طرحشده) استوار است. ما خود را شهروند مینامیم، نه رعیت؛ اما اکثر مردم درک ابتدایی از نحوه عملکرد دولت ندارند.
بدون آگاهی از سیستم آن و قدردانی از گذشته، غیرممکن است که به آیندهای بهتر امیدوار باشیم.
در نهایت، 28 درصد از آمریکاییها از نظر دینی، غیرمذهبی هستند و تنها 21 درصد در مراسم مذهبی هفتگی شرکت میکنند.
رئیسجمهور دوم کشور ما، جان آدامز، نوشت که «قانون اساسی ما فقط برای مردمی با اخلاق و مذهبی ساخته شده است.
این قانون کاملاً برای دولت دیگری ناکافی است.» بدون یک پایه مذهبی مشترک، اساس اخلاقی قوانین ما فرسوده میشود، حمایت اجتماعی ارائهشده توسط کلیساها کاهش مییابد و در نتیجه فرهنگ ما اساساً مادی و پوچگرایانه میشود.
وقتی با چنین چالشهای مهمی مواجه میشویم، نسل در حال رشدمان بهدنبال پاسخها و مربیانی میرود. آنها میخواهند یاد بگیرند که چگونه خوب زندگی کنند، اما احساس ناتوانی میکنند.
این امر محبوبیت روزافزون تأثیرگذاران سبک زندگی را بیشتر میکند؛ مانند جردن پیترسون که توضیح میدهد: «هزاران مرد جوان در مکانهایی مانند دیترویت میشیگان، ریدینگ پنسیلوانیا و فارگو داکوتای شمالی بهدنبال معنا و تعلق هستند.»
با نزدیکشدن انتخابات 2024، بحران «قتلعام آمریکایی» پیش میآید که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا به طرز تکاندهندهای در سخنرانی تحلیف خود در سال 2017، این موضوع را پیش همگان توصیف کرد.
اکنون این بحران حادتر از هفت سال پیش خواهد بود و وظیفه بزرگی که امروز رهبران سیاسی ما به عهده دارند، پرداختن به این بحران است.
برای حرکت آمریکاییها از انزوا به استقلال، از ناامیدی به امید، از اعتیاد به سلامت، از شرم به اعتماد، از شک به ایمان رهبران سیاسی میتوانند طرحی را ارائه دهند.
باتوجهبه گستره این مشکلات و تاثیر عمیق آن در آینده آمریکا، نتایج نوامبر ممکن است بستگی کمتری به کارزارهای قانونگذاری علیه ترامپ یا هوشیاری جو بایدن داشته باشد تا اینکه کدام نامزد میتواند درد عمیقی را که مردم آمریکا تجربه کردهاند (اقتصادی و معنوی)، برطرف کند.
اکنون مهم این است که مردم بفهمند کدام شخص میتواند مسیری را بهسوی یک آمریکای احیاشده ترسیم کند.