بهگزارش مرکز مطالعات سورین،روزنامه آسیا تایمز در مقاله تازه خود بهقلم «رابرت کاتلر» نوشت: قفقاز جنوبی، با آذربایجان در قلب آن، بهعنوان یک کریدور انرژی حیاتی و یک منطقه حائل بین روسیه و غربآسیا عمل میکند.
بنابراین زمانی که آذربایجان و چین در نشست امسال سازمان همکاری شانگهای که در آستانه، قزاقستان برگزار شد، بیانیه مشترکی را در مورد ایجاد یک مشارکت استراتژیک امضا کردند، این توافق بر رویکرد ژئواکونومیک چین به منطقه تاکید کرد.
بیانیه مشترک یک سند طولانی و چند وجهی بود. مقالات اقتصادی بر چشمانداز همکاری در بخشهای کلیدی، یعنی انرژی سبز، تولید نفت و گاز، زیرساختهای حملونقل و دیجیتالیسازی متمرکز بودند.
این بیانیه همچنین بر نقش آذربایجان در ابتکار یک کمربند و جاده، برنامه 1 تریلیون دلاری چین برای ساخت زیرساختهای جهانی تاکید کرد.
بهطور خاص، هر دو طرف متعهد به تقویت اتصال از طریق کریدور میانی، که بهعنوان مسیر تجارت بینالمللی ترانس خزر (TITR) نیز شناخته میشود، متعهد شدند.
محتوای این بیانیه با سیاست دیرینه دیپلماسی چندجانبه آذربایجان همخوانی دارد که از طریق آن بهدنبال ایجاد تعادل در روابط با قدرتهای مختلف جهانی است.
افزایش سرمایهگذاری و همکاری اقتصادی چین، مزایای اقتصادی بالقوه و «بردار» سیاست خارجی دیگری را برای کاهش اتکا به روسیه و غرب ارائه میکند.
تاکید بر همکاری برای کریدورهای تجاری استراتژیک بینالمللی و زنجیرههای تأمین نشان میدهد که چین حداقل بهطور بالقوه به آذربایجان بهعنوان یک بازیگر کلیدی در استراتژی اقتصادی اوراسیا خود نگاه میکند.
برای آذربایجان، این مشارکت یک موفقیت دیپلماتیک است که وجهه جهانی آن را بهعنوان یک قدرت متوسط افزایش میدهد.
فشار چین به سمت قفقاز جنوبی چند سالی است که ادامه دارد.
با این وجود، بیانیه مشترک با آذربایجان برای تشکیل یک شراکت استراتژیک و انتخاب گرجستان از یک کنسرسیوم چینی بهمنظور ساخت بندر آناکلیا گرد هم آمدهاند تا نمایانگر توسعه پکن در محیط دیپلماتیک و ژئواکونومیک باشد.
این حرکتها در زمانی صورت میگیرد که به نظر میرسد نفوذ غرب در منطقه رو به کاهش است.
تمرکز اروپا به دلیل چالشهای داخلی و درگیریهای جاری در اوکراین منحرف شده است. در همین حال، آمریکا درگیر مسائل داخلی، بهویژه چرخه فعلی انتخابات است.
در این زمینه، موقعیت آذربایجان بهعنوان یک حلقه کلیدی در زنجیرههای تأمین جهانی و کریدورهای تجاری منطقهای بهطور فزایندهای برای جاهطلبیهای گستردهتر چین مهم میشود.
استراتژی پکن در منطقه چند وجهی است و آذربایجان در هسته آن قرار دارد.
مشارکت آذربایجان در طرح کمربند و جاده و موقعیت استراتژیک آن را در زنجیره تأمین اوراسیا، به شریکی محوری برای چین تبدیل کرده است.
از یک سو، در سطح ژئواکونومیک، پکن بهدنبال ایجاد مسیرهای تجاری جایگزین، از جمله از طریق آذربایجان، برای کاهش وابستگی خود به خطوط دریایی تحت کنترل آمریکا و متحدانش است و این امر همراه با جستجوی چین برای بازارها و منابع جدید است.
از سوی دیگر، در سطح ژئوپلیتیک، فعالیت چین در قفقاز جنوبی بخشی از استراتژی گستردهتر آن بهعنوان یک قدرت تجدیدنظرطلب برای ایجاد شبکهای از روابط اقتصادی و سیاسی چین محور است که نفوذ غالب غرب در ساختار کلی نظام بینالملل را به چالش میکشد.
رویکرد چین در قفقاز جنوبی نمونه ای از استراتژی این کشور در استفاده از ساختار اقتصادی و توسعه زیرساختها بهعنوان ابزارهای کلیدی برای پیشبینی نفوذ خود در اوراسیا است.
همانطور که در سایر نقاط اوراسیا اتفاق افتاده است، چین دیر یا زود با نظارت بیشتر کشورهای داخل و خارج از منطقه مواجه خواهد شد.
آمریکا ممکن است بهدنبال تعامل مجدد با منطقه فعالتر باشد، زمانی که وضعیت سیاسی داخلی آن پس از انتخابات نوامبر تثبیت شود. برخی از کشورهای اروپایی مانند ایتالیا رویکرد خود را در قبال آذربایجان و گرجستان مورد ارزیابی مجدد قرار دادهاند.
پروژه بندر اعماق دریای آناکلیا در گرجستان که به لحاظ استراتژیک در لبه شرقی دریای سیاه قرار دارد، بهعنوان نمونه بارز دیگری از ردپای رو به رشد زیرساختی چین در منطقه است.
صرف نظر از این، پیامدهای ژئواکونومیک، روابط رو به رشد گرجستان با چین و ردپای رو به گسترش چین در قفقاز جنوبی را برجسته میکند.
این پیامدها تنها سؤالات کنونی در مورد روابط گرجستان با غرب را که از تحولات سیاسی داخلی ضد دموکراتیک آن ناشی میشود، تقویت میکند.
فقدان نسبی تعامل غرب در قفقاز جنوبی فرصتی را برای چین و دیگر قدرتها از جمله روسیه ایجاد کرده است.
مسکو پس از خروج نیروهای به اصطلاح حافظ صلح روسیه از قرهباغ اشغالی سابق، روابط خود را با آذربایجان احیا کرده است.
تغییر ظاهری اخیر در رهبری سیاسی ایران نیز نشان میدهد که تهران ممکن است به روابط بهتری با همه کشورهای قفقاز جنوبی دست یابد.
در حالی که سیاست خارجی آذربایجان بهطور کلی در میان قدرتهای مختلف جهانی متعادل بوده است، اما تحرکات سیاسی نزدیکبینانه اخیر آمریکا و اتحادیه اروپا به چرخش آذربایجان به سمت چین کمک کرده است.
حضور رو به رشد چین در آذربایجان، از طریق سرمایهگذاریهای زیرساختی و مشارکتهای استراتژیک، میتواند محاسبات استراتژیک غرب را پیچیده کند.
بهطور خاص، سرمایهگذاریهای چینی در بخش انرژی آذربایجان در حال حاضر جایگزینهایی برای باکو جهت کاهش نیاز بع غرب است. افزایش انعطافپذیری حاصل از چنین، قدرت چانهزنی با غرب را برای آذربایجان ایجاد کرد.
جای پای قوی چین در آذربایجان و گرجستان ممکن است توازن قدرت منطقه را در میانمدت تغییر دهد و پیامدهای بلندمدتی برای روسیه، غرب و منطقه وسیعتر غربآسیا داشته باشد.