بهگزارش مرکز مطالعات سورین، موسسه بلومبرگ در مقالهای بهقلم «سیندی یو» نوشت: «شن هانگپینگ» 10 ساله در حال رفتن به سمت مدرسه بود که با چاقو مورد اصابت قرار گرفت.
از طرف پدرش ژاپنی، از طرف مادرش چینی، او شاگرد مدرسه ژاپنی در شنژن بود. تعداد کمی از این مدارس مهاجرتی در سراسر چین وجود دارد و اخیراً به هدف خشم ملیگرایان چینی تبدیل شدهاند.
شنژن دومین حمله از این دست در سه ماه گذشته بود. در ماه ژوئن، یک مرد چاقو به دست سعی کرد سوار اتوبوسی پر از کودکانی شود که در مدرسه ژاپنی در سوژو مشغول به تحصیل بودند. مهماندار اتوبوس چینی سعی کرد جلوی او را بگیرد: اما ضارب او را کشت.
حملات با چاقو در چین نادر نیست (در همین هفته، مردی سه نفر را در یک مرکز خرید شانگهای کشت) اما آنچه حملات سوژو و شنژن را متفاوت میکند این است که تقریباً بهطور قطع انگیزههای نژادی داشتند.
بسیار بعید است که تصادفی باشد که هانگپینگ در سالگرد «حادثه موکدن»، یک عملیات پرچم دروغین ژاپنی در سال 1931 که منجر به تهاجم به منچوری چین شد، مورد حمله قرار گرفت.
این دو حمله مظهر تحول جدیدی در ترس و نفرت دیرینه چین از ژاپنیها بود.
آخرین حمله خصومتها بر سر طرح توکیو الکتریک برای رهاسازی فاضلاب با رادیواکتیو خفیف از نیروگاه هستهای ویرانشده فوکوشیما به اقیانوس آرام بوده است.
اگرچه آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل این فرآیند را تأیید کرد و خطرات تشعشعات را بهعنوان «ناچیز» طبقهبندی کرد، دولت و رسانههای دولتی چین دچار جنون شده بودند.
چین تمام غذاهای دریایی ژاپن را ممنوع کرده است در حالی که سانسورچیان آن وبلاگهای علمی را که هشدارهای آخرالزمانی دولت را بررسی میکردند، حذف کردند.
امروزه هنوز چینیهای غیرسنی زنده هستند که توسط ارتش ژاپن قاچاق میشدند تا «زنان تسلیدهنده» برای سربازان مهاجم باشند یا آنهایی که خانواده و دوستانشان کشته شدند.
شهر زادگاه من نانجینگ به خاطر کشتار سال 1937 که طی آن حدود 200 هزار غیرنظامی چینی مورد تجاوز، شکنجه و مرگ قرار گرفتند، بدنام است.
زمانی که سیاستمداران ژاپنی (برخلاف آلمان) تمایلی به انکار اقدامات کشورشان در زمان جنگ ندارند، بستن چنین آسیبهای تاریخی تقریباً غیرممکن است.
به همین دلیل، خشم ژاپن هنوز در کره جنوبی و فیلیپین موج میزند.
حزب کمونیست چین مشتاق است که این تضاد را تقویت کند.
پس از اعتراضات میدان تیانآنمن در سال 1989 که رهبری به این نتیجه رسید که ناشی از عدم عشق به میهن است، حکچ دست به «کارزار آموزش وطنپرستانه» زد.
کتابهای درسی بر رنج گذشته چین تحت تجاوزگران خارجی تأکید میکردند و حکچ را بهعنوان ناجی معرفی میکردند.
همانطور که چین در قدرت و اعتبار رشد کرده است، ناسیونالیسم چینی نیز رشد کرده است، اما این امر با قربانی شدن آمیخته شده است.
یکی از پرفروشترین کتابهای دهه 1990 اعلام کرد: «چین میتواند نه بگوید». برخی از هموطنان من همچنان قلدرهای خارجی را در همهجا میدیدند که با حوادثی مانند بمبگذاری ناتو در سفارت چین در بلگراد در سال 1999 تقویت شده بود.