بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه آنهرد در یادداشت تازه خود بهقلم «مایکل کرنز» نوشت:در طول دو هفته گذشته، همه چیز در لبنان تغییر کرده است.
حزبالله که بیش از 20 سال بر سیاست کشور تسلط داشت، شاهد بریده شدن سر شده، زرادخانهاش کاهش یافته و اعتبار ضد صهیونیستیاش خدشهدار شده است.
در تمام این مدت، پایگاه غیرنظامی آن، که در میان مناظر شهری متراکم و با اکثریت شیعیان جنوب بیروت، تپههای متحرک جنوب لبنان و زمینهای کشاورزی بقاع جمع شدهاند، بار عمده حملات اسرائیل را متحمل شده است.
حزبالله هنوز به پایان نرسیده است. این حزب در هفتههای اخیر به شلیک روزانه صدها راکت و حتی گاهی موشکهای بالستیک به سمت اسرائیل ادامه داده است.
با این حال، چه جنگ در شمال برای هفتهها، ماهها یا بیشتر ادامه داشته باشد، از قبل واضح است که نظم سیاسی قدیمی لبنان مرده و مدفون شده است.
همانطور که مقاومت شدید آن در برابر ارتش اسرائیل نشان میدهد، این موضوع کمتر به تواناییهای نظامی حزبالله مربوط میشود.
مشکل اساسی در اینجا نحوه عملکرد لبنان است. در تئوری ممکن است جمهوری دموکراتیک باشد.
اما در عمل سیاست کشور مجموعهای از جناحهای فئودالی و فرقهای است که هر یک توسط الیگارشی از جنگسالاران سابق که از طریق احزاب سیاسی فعالیت میکنند، اداره میشود.
بعید است این واقعیت پس از جنگ فعلی تغییر کند، اما این بدان معناست که برخلاف غزه، حزبالله و اربابان ایرانی آن تنها بازیگر در شهر نیستند. مطمئناً نخبگان لبنان بهخوبی از این موضوع آگاهند.
علاوه بر این، در سالهای اخیر، حزبالله بهطور فزایندهای با خود دولت لبنان پیوند خورد.
اگرچه سطح حمایت حزبالله در میان شیعیان لبنان همچنان بالاست و شاید در حال حاضر قویتر از همیشه باشد، اما اکنون در میان دیگر فرقهها از محبوبیت کمتری برخوردار است.
یک گزینه این است که تهران یک بار دیگر حزبالله را تقویت کند. با این حال، در عمل ممکن است آزادی خود را با طیف وسیعی از توافقات بالقوه پس از جنگ محدود کند.
اگر تهران به این نتیجه برسد که حزبالله دیگر نمیتواند به خواستههایش در لبنان عمل کند، ایران ممکن است در عوض از سوریه درس بگیرد و مستقیماً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مستقر کند.