بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده چاینا ثینک در مقاله تازه خود بهقلم «چون کانگ» نوشت: ژاپن اخیراً از شیگرو ایشیبا، نخستوزیر جدید خود که از مدافعان قوی «نسخه آسیایی ناتو» است استقبال کرد.
ایشیبای جنگطلب در اولین سخنرانی سیاسی خود در روز 4 اکتبر این هشدار را تکرار کرد که اوکراین امروز میتواند آسیای شرقی فردا باشد، هرچند او به ناتو اشاره نکرد.
این مسئله نشان میدهد که ژاپن سیاستهای دیپلماتیک و نظامی فعلی خود را حفظ خواهد کرد و از رهبری آمریکا، «برادر بزرگ» پیروی خواهد کرد.
پس از جنگ سرد، آمریکا پیوسته ناتو را به سمت شرق در اروپا گسترش داد، به تدریج به روسیه نزدیک شد و جنگ روسیه و اوکراین را آغاز کرد. هدف از ایجاد ناتوی آسیایی چیست؟
پاسخ واضح است. آمریکا از طریق ناتو و جنگ نیابتی در اوکراین، کل اروپا را به درگیری کشانده است و تلاش میکند روسیه را تضعیف کند و در عین حال به اروپاییها اجازه میدهد تا بهای آن را بپردازند.
به این ترتیب، واشنگتن میتواند بیشتر بر منطقه آسیا و اقیانوسیه تمرکز کند و سرکوب و مهار چین را تقویت کند.
اما صحبت در مورد ایجاد ناتوی آسیایی دشوار است زیرا میداند که اکثر کشورهای آسیا-اقیانوسیه مایل به انتخاب طرف نیستند، بنابراین پیام از طریق توکیو مخابره میشود.
در واقع، آمریکا، ژاپن، استرالیا و انگلیس قبلاً یک ناتو آسیایی کوچک تشکیل دادهاند.
چه ناتو واقعی باشد یا یک نسخه کوچک آسیایی، در واقع همان تفکر هژمونیک آمریکایی را منعکس میکند.
به بیان ساده، آمریکا میخواهد هژمونی خود را حفظ کند و اجازه نخواهد داد کشورهای دیگر موقعیت خود را به چالش بکشند.
به گفته استراتژیستهای به اصطلاح رئالیست تهاجمی، آمریکا هرگز نباید اجازه ظهور یک هژمون منطقهای را در هرکجا بدهد.
این استراتژیستها فقط در مورد اینکه چه کسی میتواند بهطور بالقوه به یک هژمون منطقهای تبدیل شود، تفاوت دارند.
به گفته مکتب فکری جان مرشایمر، محقق آمریکایی روابط بینالملل، روسیه نمیتواند به یک هژمون منطقهای تبدیل شود، زیرا ناتو آن را مسدود کرده است، به همین دلیل است که جنگ در اوکراین بهعنوان یک اشتباه استراتژیک تلقی میشود.
تهدید اصلی تبدیل شدن چین به هژمون آسیا است؛ بنابراین، آمریکا باید تلاشهای خود را به جای هدر دادن چین برای روسیه، بر مهار چین متمرکز کند.
شناخت این طرز فکر هژمونیک بسیار مهم است زیرا افکار تعیینکننده اعمال هستند.
اینکه آیا آمریکا بر اساس این طرز فکر عمل خواهد کرد یا مسیر خود را برای رویارویی با واقعیت تغییر خواهد داد، در نهایت شکلگیری نظم نوین جهانی را تعیین خواهد کرد.
وضعیت آشفته کنونی به ما میگوید که آمریکا و متحدان غربی آن برای حفظ هژمونی تک قطبی پس از جنگ سرد تلاش میکنند.
اگر غرب بر این امر پافشاری کند، هرجومرج جهانی تشدید خواهد شد، زیرا قدرتهای بزرگ مخالف تک قطبی دیگر نمیتوانند هژمونی را تحمل کنند که هر کاری میخواهد انجام دهد، به مردم اطراف دستور دهد و کشورهای دیگر را تحت پوشش دموکراسی و آزادی قلدری درآورند.
آنها میخواهند سیستمی جدید و یا بهتر بگوییم بازگشت به سیستم قدیمی وستفالیایی توازن قدرت چندقطبی و همزیستی مسالمتآمیز بسازند.
با این حال، گلن دیسن، دانشمند علوم سیاسی نروژی فکر میکند که 30 سال بعد، با تغییر شرایط، روسیه در نهایت تصمیم به حمله به اوکراین گرفت که منجر به فروپاشی سیستم هژمونیک لیبرال اروپا شد. مهمتر از آن، چین نیز در همان زمان در حال رشد و ترقی است.
چین و روسیه هر دو تمایلی به تسلیم شدن به هژمونی تک قطبی تحت سلطه آمریکا و اروپا ندارند و در تلاش برای ایجاد تعادل چندقطبی به نام «نظم جهانی اوراسیا-وستفالن» هستند.
این نظام چندقطبی چارچوب غربی مبتنی بر ارزشهایی مانند دموکراسی و آزادی را رد میکند و بر احترام به تنوع تمدنها و برابری استقلال حاکمیت تأکید میکند؛
بنابراین، با تحمیل ارزشها و مدلهای غرب به کشورهای دیگر مخالف است.
از آنجایی که آمریکا نتوانسته است چین و روسیه را از طریق ابزارهای مختلف اقتصادی تحت سلطه خود درآورد، نبرد بر سر نظم جهانی آینده بهطور فزایندهای شکل نظامی به خود خواهد گرفت.
اگر وضعیت بدتر شود، یک جنگ بزرگ ممکن است رخ دهد. همانطور که جهان در حال گذار از تکقطبی به چندقطبی است، قوانین مشترک تا حد زیادی از هم پاشیده شدهاند.
به نظر میرسد که آمریکا تمایلی به پذیرش یک انتقال مسالمتآمیز ندارد و احتمالاً این مبارزه را بهعنوان نبرد بین خیر و شر، دموکراسی و استبداد و رقابت برای رهبری جهانی بین آمریکا، چین و روسیه ادامه خواهد داد.
نویسنده به این نتیجه رسید که اگر غرب این تفکر را حفظ کند، بشریت با یک فاجعه بزرگ روبرو خواهد شد.
به عبارت دیگر، وقوع یک جنگ هستهای آنقدرها هم غیرقابلتصور نیست.
«جفری ساکس» اقتصاددان مشهور آمریکایی، در جریان مناظره اخیر با جان مرشایمر، نگرانی عمیق خود را در مورد این موضوع ابراز کرد.
او بهشدت با دیدگاه مرشایمر مبنی بر اینکه چین در حال ظهور ناگزیر بهدنبال هژمونی خواهد بود، مخالفت کرد و استدلال کرد که چین تهدیدی برای آمریکا نیست؛
اما اگر تفکر استراتژیک واشنگتن بدون تغییر بماند، ممکن است یک جنگ هستهای آغاز شود.