بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه پولیتیکو در یادداشت خود بهقلم «متیو کار نیتسچنیگ» نوشت: اوایل روز چهارشنبه، هزاران افسر پلیس آلمانی در سراسر کشور به راه افتادند، 25 نفر را دستگیر کردند.
اسلحهها را برای خنثی کردن آنچه که مقامات توطئهای شیطانی برای سرنگونی دولت و بازگرداندن سلطنت توصیف شده بود، ضبط نمودند.
دادستان اصلی این پرونده گفت که «بازوی نظامی» این گروه به طور مخفیانه در حال ساخت «یک ارتش جدید آلمانی» بود. با این حال، یک روز بعد، این پرونده بیشتر شبیه فیلمنامه یک قسمت مونتی پایتون است تا یک داستان حقیقی.
سرکرده ادعاشده «شاهزاده هاینریش سیزدهم» -از یک سلسله اشرافی 800 ساله- بود که به گفته پلیس، جلسات توطئهآمیز را در بالای تپهای در روستای تورینگن سازماندهی کرد.
شاهزاده 71 ساله و همدستانش که تعدادی از آنها بازنشسته بودند، یک زرادخانه مهیب را جمعآوری کردند که به گفته پلیس شامل حداقل یک کمان پولادی، یک تیرکمان، شمشیر، تفنگهای شکاری و همچنین تپانچههایی با منشا نامشخص بود.
این واقعیت که بسیاری از آلمانیها از این موضوع ترسیدهاند، در زمان ثبات نهادهای دموکراتیک کشور، وضعیت شکننده روانی ملی آلمان را نشان میدهد.
از زمان پایان جنگ جهانی دوم، آلمانیها بر اساس شعار «wehret den Anfängen» (مقاومت در برابر آغازها) زندگی میکنند.
آلمان با تروریستهای وحشی غریبه نیست. در آغاز دهه 1970، یک گروه تروریستی چپگرا موسوم به جناح ارتش سرخ بیش از 30 نفر را کشت.
در آغاز سال 2000، یک گروه نئونازی که خود را گروه زیرزمینی ناسیونال سوسیالیست (NSU) مینامید، برای چندین سال دست به کشتار زد و 9 نفر را کشت.
«محمد عطا» -رهبر حمله هواپیمایی 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی نیویورک در سال 2001- خدمه خود را در هامبورگ جمع کرد و سالهای زیادی را در آنجا بهعنوان دانشجو گذراند.
در حالی که شکی وجود ندارد که گروهی مانند گروه شاهزاده هاینریش، ممکن است دست به کشتن مردم بزنند، این تفکر که این موضوع میتواند ثبات پرجمعیتترین کشور اتحادیه اروپا را به خطر بیندازد، پوچ است.
ساختار فدرال آلمان که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از تمرکز قدرت بر این کشور تحمیل شد (مثلاً هر یک از 16 ایالت آلمان دارای اداره پلیس خاص خود هستند)، سرنگونی دولت را حتی برای یک نیروی سازمانیافته دشوار خواهد کرد، چه رسد به مجموعهای از افرادی که میتوان مودبانه آنها را اوباش نامید.