بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه وال استریت ژورنال در یادداشت خود بهقلم «والتر راسل» نوشت: طرح جو بایدن طی اولین سفرش به غرب آسیا بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای با واکنش شدید دیپلماتیک یائیر لاپید، نخستوزیر اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، مواجه شد.
رئیسجمهور حالا به دنبال تقویت ائتلاف قدیمی آمریکا با کشورهایی نظیر اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و عربستان است.
این کار آسانی نیست. اعراب و اسرائیلیها مثل هم شکستهای متوالی دولت بایدن را به یاد دارند: فاجعه سیاست دموکراسیخواهانهاش در مصر، استقبال اشتباهش از رجب طیب اردوغان بهعنوان رهبر «اسلامگرای دموکراتیک»، شکستش برای ایجاد نظم در لیبی بعد از کمک به مهندسی سقوط معمر قذافی، سردرگمیاش در خصوص «خط قرمز» در سوریه، تن دادن به تاکید ولادیمیر پوتین در مورد احیای نقش روسیه در سوریه.
مقامات آمریکا نه تنها قدرت و اعتبارشان به شدت کاهش یافت، بلکه ماهیت در حال تغییر جامعه اسرائیل و پیامدهای دیپلماسی آمریکا برای پیگیری صلح را نیز درک نکرده بودند.
جناح لیبرالتر نهاد سیاسی اسرائیل(رژیم صهیونیستی) ریشه در «تسلط اشکنازیها» داشت که در دهههای ابتدایی بعد از استقلال بر اسرائیل(رژیم صهیونیستی) تسلط داشتند، همانگونه که پروتستانهای سفید انگلوساکسونی زمانی بر زندگی آمریکایی مسلط بودند.
آنها به عقاید یهودیان آمریکایی کمترین اعتنایی نداشتند. این اسرائیلیها یا والدینشان اغلب پناهندگانی از کشورهای عربی بودند که در آنجا مورد تبعیض و آزار و اذیت قرار گرفته بوند.
برخی از استدلالهای کلیدی که آمریکاییها به کار میبردند تا اسرائیلیها را متقاعد به رفتن به سمت راهحل دو دولتی کنند، جذابیت خود را از دست دادهاند.
آمریکاییها میگویند مادام که یک کشور فلسطینی به وجود نیامده، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) باید یا بین یک کشور غیردموکراتیک «آپارتایدی» حاکم بر اقلیت عرب یا محو شدن ویژگی یهودی کشور با تسلط اعراب بر کنست یکی را انتخاب کند.
افکار عمومی در جهان عرب نسبت به خونریزی در لیبی و سوریه وحشتزده شده و از عدم برنامه مثبت آمریکا برای حل مشکلات بحرانی منطقه دچار شوک گردیده و از این رو، با خطاهای حاکمان خود مدارا میکند و کمتر تمایلی برای حمایت از جنبشهای خطرناک و تغییر سیاسی دارد. بهار عربی هرگز به تابستان خود نرسید.
روسیه و ایران تلاش کردهاند تا سوریه را به صورت وحشیانهای به فرمان خاندان اسد بازگردانند و در چنین دنیایی، سرنوشت کرانه باختری کمتر از همیشه اهمیت داشت. اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و همسایگان عربش به نحو فزایندهای سیاست جدید آمریکا در قبال ایران را بزرگترین تهدید امنیتی برای خود میدانستند.
مذاکرات آتشبس در جنگ 2014 بین اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و غزه طولانی شده و روشن بود که مصر، عربستان، امارات و فتح (جناح تشکیلات خودگردان فلسطینی حاکم بر کرانه باختری) بیسر و صدا از موضع اسرائیل(رژیم صهیونیستی) حمایت میکنند، به این امید که حماس تا آنجا که ممکن است، ضربه بخورد.
یک درس برای اسرائیلیها واضح و بدیهی به نظر میرسید. آنها در جریان درگیری و شلیک به شهرهای فلسطینی متوجه شدند که قدرتهای اصلی جهان عرب از اسرائیل(رژیم صهیونیستی) حمایت میکنند و دولت اوباما ناخواسته و ندانسته به هدفی رسیده بود که نسلهای پیاپی دیپلماتهای آمریکا از رسیدن به آن ناکام مانده بودند. این هدف، ایجاد مبنایی بود تا اسرائیل(رژیم صهیونیستی) در غرب آسیا یکپارچه شود.
تلاش بایدن برای احیای ویژگیهای اصلی سیاستهای منطقهای اوباما، اعراب و اسرائیلیها را نگران ساخته که روزهای رفتار خودپسندانه و متکبرانه بازگشته است.
امیدواریم که چنین نباشد و رئیسجمهور و تیمش بتوانند احترام رهبران مهم و دلالان قدرت در سرتاسر غرب آسیا را به دست بیاورند.