بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن افرز در مقالهای بهقلم «ولادیسلاو زوبوک» نوشت: بسیاری از سیاستگذاران و تحلیلگران حالا این رویا و امید را در سر دارند که هرچند جنگ فعلی منجر به پیروزی اوکراین نخواهد شد، اما حکومت پوتین را به سرنوشتی مشابه آنچه برای اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، یعنی «فروپاشی» دچار کند.
این تفکر مبتنی بر مرور نادرستی از تاریخ است. در واقع، این سیاستهای نادرست اقتصادی شوروی و یک سلسله گامهای اشتباه سیاسی «میخائیل گورباچف» -رهبر وقت شوروی- بود که منجر به خودویرانی کشور گردید و پوتین نیز درسهای زیادی را از فروپاشی شوروی آموخته است. او با وجود تحریمهای شدید، به نحوی امور را مدیریت میکند تا از آن نوع آشوب مالی که دامنگیر شوروی شد، پرهیز کند.
بسیاری از کارشناسان در آمریکا و اروپا این فرض را دارند که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی امری مقدر بود.
حقیقتی در این قصه وجود دارد و شوروی هرگز نتوانست از نظر نظامی یا فنی با آمریکا و متحدانش رقابت کند. با این حال، این مسائل مشکلات جدی برای آن ایجاد نکرد و فی نفسه آن قدر کافی نبود تا باعث شود حزب کمونیست در اواخر دهه 1980 سقوط کند.
در واقع، ویرانی اتحاد جماهیر شوروی به دلیل نقصهای ساختاریاش نبود، بلکه به واسطه اصلاحات دوره گورباچف به وجود آمد.
پوتین عمیقا با این تاریخ آشناست. وی زمانی اعلام کرده بود که «فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک» قرن بیستم بود و ساختار حکومت خود را به نحوی شکل داده تا از سرنوشت مشابه آن جلوگیری شود.
دولت پوتین تا سال 2022 بیش از 600 میلیارد دلار ذخیره مالی جمعآوری کرده که یکی از بزرگترین ذخایر مالی در جهان است.
پس، بعید است که تحریمهای شدید غرب بتواند روبل را در کوتاهمدت از پا درآورد و کرملین را مجبور به تسلیم کند.
مجازاتهای غرب ممکن است تفکر مسکو را تغییر ندهد، اما به نحو غیر قابل انکاری بر بخشهایی از جامعه روسیه؛ یعنی طبقه نخبه و متوسط شهری این کشور آسیب وارد میکند.
شاید این موضوع در نگاه اول برای پوتین بد باشد. اعضای طبقات متوسط و بالا در جریان بحران سیاسی شوروی در بین سالهای 1990 تا 1991 نقش عظیمی در فروپاشی دولت داشتند.
«گورباچف» اهل مدارا بود و حتی چنین فعالیتهای سیاسی را تشویق میکرد، اما پوتین این کار را نمیکند. گورباچف به مخالفان اجازه میداد تا در رقابتهای انتخاباتی شرکت کنند، اما پوتین بر خلاف او مانع هر روسی میشود که به نظر برسد تحدید واقعی باشد.
پوتین نیازی ندارد تا برای حفظ رهبری خود دست به سرکوب گسترده بزند. در واقع، بسیاری از روسهایی که از دست پوتین خسته شدهاند، احساس میکنند که مخالفت با دولت او کار بیهودهای است و به راحتی کشور را ترک میکنند. این اتفاقی است که پوتین آشکارا از آن حمایت میکند.
همچنین، او میتواند به احساسات محافظهکارانه و نوستالژیک متوسل شود و این کاری است که گورباچف اصلا انجام نمیداد.
کاهش سود حاصل از انرژی باعث نمیشود تا تابآوری حکومت پوتین تضعیف شود.
حتی اگر اروپا ممنوعیت انرژی روسیه را وضع کند، باز هم منجر به یک بحران فوری در روسیه نخواهد شد. گذشته از هر چیز، اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 1980 کاهش شدید درآمد نفتی را تجربه کرد، اما این چیزی نبود که باعث ورشکسته شدن کشور شد. حتی یک روسیه بسیار ضعیفتر از این نیز سرنوشتی به سبک فروپاشی شوروی نخواهد داشت.