بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه اکونومیست در یادداشت خود نوشت:ظهور چین یکی از ویژگیهای تعیینکننده جهان در چهار دهه گذشته بوده است.
از زمانی که این کشور شروع به بازگشایی و اصلاح اقتصاد خود در سال 1978 کرد، تولید ناخالص داخلی آن بهطور متوسط سالانه 9 درصد رشد کرده است.
این به 800 میلیون شهروند چینی اجازه داد تا از فقر فرار کنند. امروزه چین تقریباً یک پنجم تولید جهانی را به خود اختصاص داده است.
بزرگی بازار و پایگاه تولیدی آن، اقتصاد جهانی را تغییر داده است. شی جین پینگ که در دهه گذشته بر چین حکومت کرده است، امیدوار است از افزایش پتانسیل کشورش برای تغییر نظم ژئوپلیتیکی نیز استفاده کند.
فقط یک نکته وجود دارد: رشد سریع چین در حال کاهش است.
شی، وعده «تجدید حیات چشمگیر» کشورش در دهههای آینده را میدهد، اما اقتصاد اکنون دستخوش چیزی غیرعادیتر است: بلوغ بزرگ.
درحالیکه یک دهه پیش تحلیلگران پیشبینی میکردند که تولید ناخالص داخلی چین در اواسط قرن بیستویکم (با نرخ ارز در بازار) از تولید ناخالص داخلی آمریکا بیشتر میشود و پیشتازی را حفظ میکند، اکنون تغییر بسیار کمتری در راه است که منجر به چیزی نزدیکتر به برابری اقتصادی میشود.
این تغییر در مسیر اقتصادی موضوع بحث جدی بین ناظران چینی است.
یک دیدگاه این است که قدرت چین نسبت به رقبای خود سقوط خواهد کرد که بهطور متناقضی میتواند آن را خطرناکتر کند.
«هال برندز» و «مایکل بکلی» دو محقق، سال گذشته در کتابی نظریهای را که «اوج چین» نامیدند، رواج دادند.
آنها استدلال میکنند که کشور با زوال مواجه است و به نقطهای رسیده است که بهاندازه کافی قوی است که نظم موجود را بهشدت مختل کند، اما اعتمادبهنفس خود را از دست میدهد.
دوازده سال پیش گلدمن ساکس فکر میکرد تولید ناخالص داخلی چین در سال 2026 از آمریکا پیشی خواهد گرفت و تا اواسط قرن بیش از 50 درصد بزرگتر خواهد شد.
سال گذشته این پیشبینی را اصلاح کرد و گفت که چین تنها در سال 2035 از آمریکا پیشی میگیرد و با کمتر از 15 درصد افزایش به اوج خود میرسد.
شرکت تحقیقاتی کپیتال اکونومیکس استدلال میکند که اقتصاد این کشور هرگز تبدیل به یک غول بزرگ نخواهد شد، بلکه در سال 2035 به 90 درصد اندازه آمریکا خواهد رسید. البته این پیشبینیها نامشخص هستند.
بدبینان از این میترسند که چین با تزلزل مسیر اقتصادی آن جنگجوتر شود. دلایل زیادی وجود دارد که این را قابلقبول بدانیم. شی یک ناسیونالیسم خطرناک را تحریک میکند تا چینیهای عوام را متقاعد کند که منتقدان حکومت او، خود چین را نادیده میگیرند.
پیشبینی میشود که بودجه نظامی چین در سال جاری بیش از ۷ درصد افزایش یابد که مطابق با تولید ناخالص داخلی اسمی است.
هزینههای نظامی آن کمتر از آمریکاست، اما همچنان در حال جبران است. برندز و بکلی مینویسند: «قدرت اقتصادی پکن ممکن است تا سال 2030، 50 درصد بزرگتر از آمریکا باشد و زرادخانه هستهای آن تا سال 2035 تقریباً چهار برابر خواهد شد.»
سرعت رشد چین در دو دهه گذشته بیثباتکننده بوده است و باعث تعدیل نظم اقتصادی و ژئوپلیتیک جهانی شده است.
شی، غیرقابلپیشبینی است، اما چشمانداز اقتصادی بلندمدت کشورش نه پیروزی است و نه فاجعه. یک سؤال مهم این است که آیا ابرقدرتها میتوانند از درک نادرست مقاصد یکدیگر و درنتیجه گرفتار شدن در یک درگیری جلوگیری کنند؟