بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده امریکن اینترپرایز در یادداشت خود بهقلم« هال برندس» درباره روابط چین و روسیه نوشت:
این دو کشور به واسطه یک دشمن مشترک یعنی آمریکا به هم پیوند خوردهاند اما جهتهای متفاوتی را دنبال میکنند.
دیپلماسی غیر دیپلماتیک چین مبدل به وبال گردن استراتژیکی شده و بسیاری از کشورها را از چین بیگانه کرده که رییس جمهور چین شی جینپینگ مایل است آنها را به مدار خود بکشاند. اما فقط دموکراسیها نیستند که از قدرت چین نگران شدهاند. نشانههای ظریفی از تنش بین روابط چین و روسیه دیده میشود که قدرتمندترین دوست خودکامه آن است.
شراکت بین چین و روسیه برای هر دو حیاتی است. پس، به این زودیها انتظار وقفهای چشمگیر در این شراکت نداشته باشید. با این حال، رییس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین کم کم متوجه شده صعود چین تا چه اندازه خطرناک است.
روابط بین روسیه و چین از جهات زیادی تا این حد روابط نزدیکی نبوده است. این دو کشور تمرینهای نظامی مشترکی انجام میدهند و آشکارا نشان دادهاند در حال شبیهسازی جنگی علیه آمریکا یا متحدانش هستند. آنها از یکدیگر حمایت میکنند یا دست کم از انتقاد یکدیگر بر سر موضوعات حساسی نظیر اوکراین، تایوان و سرکوب مسلمانان اویغور توسط پکن خودداری میکنند.
با توجه به شکاف فزایندهای که بین اقتصاد دو کشور است، همکاری اقتصادی و فناوری قدرتمندی دارند. روسیه به شرکت فناوریهای هواوی اجازه داده تا شبکههای مخابراتی نسل پنجم خود را راهاندازی کند و نگرانیهای خود از بابت دادن اهرم فشار فناوری به چین کنار گذاشته است. پکن و مسکو در طیفی از برنامههای صنایع دفاعی مربوط به هواپیماهای پیشرفته جنگنده، سیستمهای هشدار اولیه و دیگر توانمندیها با یکدیگر همکاری دارند.
چین و روسیه مخصوصا اوایل امسال بزرگترین خطر را برای نیروهای واشنگتن و احتمال جنگیدن در دو جبهه را به وجود آوردند. این دو نیروهای خود را به صورت موازی و ظاهرا هماهنگ با هم در تنگه تایوان و مرز روسیه با اوکراین به نمایش درآوردند.
تقویت این روابط ریشه در منطق استراتژیک آن دارد. هر دو کشور روسیه و چین آمریکا را دشمن اصلی خود میدانند. هر دو از این موضوع نفع میبرند که واشنگتن تمرکز استراتژیک خود را به دو بخش تقسیم کند و نگران اتحاد بالقوه بین دو تا از قویترین دشمنانش باشد. هر دو کشور از عدم نیاز به دفاع فعال در مرز طولانی و مشترک خود نفع میبرند. در نتیجه، کارشناسانی که پیشبینی فروپاشی همکاری چین و روسیه میکنند دائما دچار اشتباه میشوند.
با این حال همه چیز برای آنها به خوبی پیش نمیرود به خصوص این که روسیه بخواهد راه خود را در پیش بگیرد. مسکو از 2019 نشان داده که چندان راضی به زندگی در زیر سایه یک چین قدرتمند و بدخلق نیست.
گذشته از هر چیز، روسیه به دلیل همهگیری که از چین شروع شد، متحمل مرگ 200.000 نفر شد و شاید میزان مرگ و میر بیشتر از این تعداد رسمی باشد. در عین حال، دیپلمات پیشین روسیه آلکساندر لوکین مینویسد؛ مسکو ناامید از پکن شده زیرا به نحو ستیزهجویانهای شهروندان روسی را برای جاسوسی به استخدام میگیرد، از موسسات آموزشی کنفوسیوس و گروههای دانشجویی در داخل روسیه به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده میکند و رسانههای چینی را در خارج از کشور ترویج میکند در حالی که دسترسی به رسانههای روسی را در داخل چین محدود کرده است. به عبارت دیگر، چین همان رفتاری را میکند که با آن دموکراسیها را آزار میدهد.
حتی حوادث تا اندازهای کوچکی به واسطه دیپلماسی «گرگ جنگجو» رخ داده که به صورت تندخوییهای بی سر و صدا و قهری مقامات چینی نسبت به مسکو بوده و این مسئله را مطرح کرده که آیا یک پکن قدرتمند ممکن است با دوستانش مثل دشمنانش قلدری بکند. لوکین میگوید؛ مسئله این است که«پکن نه تنها در برابر دشمنانش بلکه در برابر همه “جسورانه” رفتار میکند و چنین رفتاری آن چنان دیوانهور شده که رهبران چین یا نمیخواهند آن را متوقف کنند یا قادر به توقف آن نیستند.»
مشکلات دیگری هم وجود دارد. مقامات روسیه اخیر ناخشنود از طرح یک کمربند یک جاده شدهاند. آسیای میانه مدتها تحت نفوذ روسیه بوده و یکی از اهداف این پروژه کشاندن این منطقه تحت نفوذ چین است. توصیف شی از چین به عنوان «قدرت نزدیک به قطب شمال» برای روسیه نیز ناخوشایند است چرا که نمیخواهد نفوذش را در قطب با کسی به اشتراک بگذارد. در نهایت، افزایش سریع قدرت نظامی چین فقط توازن قوا را در مقابل آمریکا به هم نمیزند بلکه منافع نامتقارنی را از بین میبرد که زمانی مسکو در معاملات بین چین و روسیه به دست میآورد.
در حال حاضر، به نظر میرسد که روابط شخصی بین شی و پوتین به واسطه خصومت مشترک و قوی با آمریکا تقویت شده باشد. این یک توهم است که فکر کنیم آمریکا میتواند در کوتاه مدت بین این دو رقیب جدایی بیاندازد.