بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه القدس العربی در مطلب تازه خود نوشت:رابطه ما با ایران همیشه بهعنوان یک بازی حاصل مجموع صفر تلقی شده است؛ آنچه ایران را قویتر میکند، ما را ضعیفتر میکند و برعکس.
اینگونه به گرمی ناگهانی روابط عربستان و ایران نگریسته میشود. کارشناسان امنیتی توضیح میدهند که عربستان اعتماد خود را به آمریکا که رفتاری ذلیلانه در برابر ایران داشته، از دست داده است.
کارشناسان منتقدتر میگویند که ناامیدی از اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بر سیاستهای آمریکا افزوده است.
دولت یهودی وعده داد که برنامه هستهای ایران را محدود کند، اما شکست خورد و خروج آمریکا از توافق هستهای، تحتفشار بنیامین نتانیاهو، حرکت ایران به سمت بمب هستهای را سرعت بخشید.
بر اساس ارزیابی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا، ایران تنها روزهایی با رسیدن به غنیسازی اورانیوم تا سطح 90 درصد فاصله دارد و این بدان معنی است که اکنون ایران عضو باشگاه نهچندان بزرگ کشورهای در آستانه هستهای شدن درآمده است.
اکنون با به قدرت رسیدن جناح راست افراطی در اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، خشت دیگری بر خشم عربستان از دولت نتانیاهو افزوده شده است.
بنابراین عربستان بهجای اینکه بخشی از اردوگاه آمریکایی-اسرائیلی باشد، ترجیح داد اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را ترک کند و به ایران بپیوندد که بهسرعت در حال پیشروی به سمت بمب هستهای است و موقعیت خود را در منطقه تقویت میکند.
این تحلیل ممکن است درست باشد. اما اگر از دید تکبعدی امنیتی اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بهعنوان یک بازی حاصل جمع صفر رها شویم، میدانیم که توافق عربستان و ایران امید زیادی را برای منطقه و اسرائیل(رژیم صهیونیستی) دارد.
پدرخوانده توافق بزرگ عراق است که در سالهای اخیر میان ایران و عربستان میانجیگری کرده است.
اما چین در مرحله پیشرفتهای از مذاکرات وارد گود شد. دولت شی جین پینگ از توافق میان ایران و عربستان بهرههایی میبرد.
اولاً، نفت و گازی که در خلیجفارس استخراج میشود، همچنان شریان حیات چینیها است و هرگونه تخطی از عرضه آن به اقتصاد و حیات چین آسیب وارد میکند.
افزون بر این طرح «کمربند و جاده» است که خلیجفارس و ایران بخش عمدهای از آن را تشکیل میدهند.
چین خوشحال خواهد شد که با کمک عربستان به ساخت شبکه راه آهن، بنادر و بزرگراهها از چین به اروپا از طریق ایران و ترکیه کمک کند.
اما گیلاس روی خامه از نظر پکن آسیب زدن به موقعیت آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت مهم در این نقطه از جهان است. در میان همه این دلایل، منافع ظاهری چین آرامش و صلح در غربآسیا است.
جنگ بین ایران و اسرائیل(رژیم صهیونیستی) ممکن است این آرامش را برهم بزند، بنابراین چین از تمام نفوذ خود در ایران و عربستان استفاده خواهد کرد تا مطمئن شود که چنین جنگی شروع نمیشود.
توافق با عربستان یکی دیگر از ابزارهای موجود در جعبهابزار است تا اطمینان حاصل شود که آرامش ادامه دارد و بهحق نیز چنین است.
در اینجا حقایق دیگری برای درک اینکه چرا این توافق برای اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بسیار مهم است، وجود دارد. برآورد مؤسسات تحقیقاتی در اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و سراسر جهان این است که اسرائیل(رژیم صهیونیستی) هنوز توانایی کافی برای حمله بهمنظور توقف پروژه هستهای ایران را ندارد، بلکه آن را برای مدتی محدود به تعویق میاندازد. به نظر میرسد که آمریکا دست خود را بالا برده و به این واقعیت اعتراف کرده است که ایران در آستانه اتمی شدن است.
تلاش اسرائیل(رژیم صهیونیستی) برای فلج کردن جزئی سیستم هستهای ایران، اراده تهران را برای دستیابی به توانایی هستهای تقویت میکند.
در چنین شرایطی، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) باید رویاهای خود برای نابودی پروژه هستهای را کنار بگذارد.
درگیری میان اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و ایران برای مدت طولانی بهعنوان درگیری بین دو کشور قدرتمند و متخاصم باقی خواهد ماند که دارای موازنه وحشت هستهای هستند و از کشورها و سازمانهای حامی برای بهبود موقعیت خود استفاده میکنند.
اگر این وضعیت جدید درک شود، مزیت گرم شدن روابط عربستان و ایران را میتوان درک کرد. بهعنوان بخشی از توافق میان این دو کشور، عربستان خواستار پایان جنگ در یمن، کاهش ظرفیت نظامی حوثیها و در مرحله پیشرفتهتر، ممکن است کانالهای غیرمستقیم گفتوگو میان اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و ایران را با میانجیگری چین و بحرین و یا حتی خود امارات و عربستان باز کند.
نفرت ایران از رژیم صهیونیستی از بین نخواهد رفت و تهدید هستهای ایران از بین نخواهد رفت.
اما در عوض، تعادل جدیدی بین دو کشور پدید خواهد آمد. هر دو طرف خواهند دانست که محدودیتهایی برای قدرت نظامی آنها وجود دارد.
در واقع، درگیری ادامه خواهد یافت و حزبالله به تهدید مرزهای شمالی بهعنوان امتداد ایران و حماس ادامه خواهد داد.
اما حزبالله و حماس باوجود تعداد زیاد موشکهایشان، تهدیدی وجودی برای اسرائیل(رژیم صهیونیستی) به شمار نمیآیند و این موضوع در سالهای اخیر بارها ثابت شده است.
آخرین بار در عملیات خونین سپیده دم، که در آن فرماندهان تیپها و دیگر شخصیتهای عالیرتبه «جهاد اسلامی» با ترورهای هدفمند کشته شدند و زیرساختهای آن در نوار غزه تقریباً از بین رفت.
سطح به مبارزه طلبیدن اسرائیل ممکن است در نتیجه بیکفایتی دولت افزایش یافته باشد، اما حماس و جهاد همچنان نگران هستند و از آغاز جنگ هراس دارند چرا که اگر مرتکب اشتباهی شوند، بهشدت آسیب خواهند دید.
رفلکس زانو، واکنش پا به ضربهای نرم در نتیجه یک ضربه ساده چکش به زانو است. مواردی وجود دارد که منجر به این نوع واکنش در میان لیبرالها میشود و در میان محافظهکاران کسانی هستند که از این روش استفاده میکنند.
تنها چیزی که در اسرائیل(رژیم صهیونیستی) لیبرالها و محافظهکاران از آن بهعنوان یک واکنش رفلکس زانو استفاده میکنند.
گزینه جنگ با ایران است که از مسیر تفکر منطقی عبور نمیکند. زمان آن فرا رسیده است که واکنش رفلکسی را رها کنید و منطقی فکر کنید.