بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در مطلب تازه خود بهقلم «دیوید آدسنیک» نوشت: تشابه تشخیصهای ارائهشده توسط دولت ترامپ و بایدن به این معنی نیست که نسخههای آنها برای سیاست آمریکا یکسان است.
بااینوجود، بسیار شبیه تشخیص پزشکی، تشخیص استراتژیک دامنه، گزینههای موجود برای درمان را محدود میکند.
«باراک اوباما» -رئیسجمهور وقت- در اولین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2009 اعلام کرد: بیش از هر مقطع دیگری در تاریخ بشر، منافع ملتها و مردمان مشترک است.
اولین استراتژی اوباما که در سال 2010 منتشر شد، گزارش داد که از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دایره دموکراسیهای صلحآمیز گسترشیافته، خیال جنگ هستهای از بین رفته، قدرتهای بزرگ در صلح هستند و اقتصاد جهانی رشد کرده است.
در مقابل این پسزمینه، استراتژیای که بر تعامل تاکید میکرد، عملی به نظر میرسید. بنابراین، طرح اوباما تشریح کرد که ما در حال کار برای ایجاد مشارکتهای عمیقتر و مؤثرتر با دیگر مراکز اصلی نفوذ از جمله چین، هند و روسیه هستیم.
در موضوع درک آنها از تهدیدها، استراتژی ترامپ و بایدن به طور کامل بر روی موضوع محوری رقابت قدرتهای بزرگ، همگرایی دارد. اما راههای زیادی برای مقابله با همین تهدید وجود دارد، همانطور که طیف وسیعی از استراتژیهای دوران جنگ سرد، که همگی تحت عنوان مهار قرار داشتند، نشان داده شده است.
اما حتی در سطح سیاست، استراتژی 48 صفحهای بایدن بهطور شگفتانگیزی نشانههای کمی از تفاوت رویکرد او با رئیسجمهور سابق، دونالد ترامپ ارائه میکند.
سه رکن استراتژی بایدن در قبال چین مبهم باقیمانده است. اولین مورد این است که روی پایههای قدرت خود در داخل یعنی رقابتپذیری، نوآوری، انعطافپذیری، دموکراسی خود سرمایهگذاری کنیم.
رکن دوم این است که تلاشهای خود را با شبکه متحدان و شرکای خود هماهنگ کنیم. در ابتدا این موضوع مانند خارج شدن از ]شیوه[ ترامپ، به نظر میرسد؛ یعنی به نظر میرسید از دشمنی با بسیاری از دوستان و شرکای آمریکا لذت میبرد. از زمانی که به یاد میآورید، در طول بیش از 70 سال تاریخ ناتو، نزاعها عادی بوده است.
درنهایت، این استراتژی میگوید که آمریکا برای دفاع از منافع و ایجاد چشمانداز خود برای آینده، مسئولانه با [چین] رقابت خواهد کرد.
این مثل این است که بگوییم استراتژی این است که یک استراتژی داشته باشم.
درحالیکه راهبردهای ترامپ و بایدن ممکن است تشخیصهای تقریباً یکسانی از جدیترین تهدیدی که آمریکا با آن مواجه است ارائه دهد، هنوز نشانههای زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه استراتژی یک رئیسجمهور دموکرات است نه یک جمهوریخواه.
وقتی یک دولت دموکرات تشخیصی را ارائه میکند که کاملاً با دیدگاههای سلف جمهوریخواه خود همسو و بسیار متفاوتتر از آخرین دموکرات کاخ سفید باشد که بسیاری از دولت فعلی از آن استقبال میکنند، نشاندهنده تغییر قابلتوجه در تفکر آمریکاست.
اما اگر فکر میکنید که اکنون در سیاست خارجی آمریکا که معمولاً گفته میشود درگیریها در لبه آب]مرز ملی[ متوقف میشود، تحزب کمتری وجود خواهد داشت، اشتباه میکنید؛ همانطور که نگاهی گذرا به دوران جنگ سرد نشان میدهد، این سوال که چگونه میتوان با یک امر متقابل پذیرفتهشده برخورد کرد، میتواند به همان اندازه تفرقهافکن باشد.