با گزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده رسپناسیبل استیکرافت در یادداشت خود بهقلم « جیمز ام دورسی» نوشت: خروج آمریکا با نیاز به تنوع بخشیدن به اقتصاد نفتی کشورهای خلیج فارس همراه شده و این موضوع اقداماتی را برای کاهش تنشهای منطقهای در پی داشته است.
آنها از این ترسیدهاند که آمریکا در تعهد خود نسبت به غرب آسیا بازنگری کند و این امر تهدیدهایی را برای امنیت منطقهای به وجود آورد که بیش از یک قرن متکی به نفت بوده و جایگزین خوبی هم برای آنها وجود ندارد.
به گفته «رابی سی بارت» -پژوهشگر امور غرب آسیا- ستون متزلزل اتکای پادشاهیهای خلیج فارس به متحد قدرتمند خارجی «باعث شده کشورهای عربی در منافع استراتژیک مشترک شوند، هر چند که در پویاییشان این چنین نیستند.» متحد آنها در نیمه نخست قرن بیستم بریتانیا و فرانسه بود و بعد از آن آمریکا شد.
«شیخ زائد بن سلطان آل نهیان»- بنیانگذار مورد احترام امارات- نیاز کشورهای خلیج فارس به حمایت خارجی را تشخیص داده بود. او در سال 2001 و برای انتشار کتابی خاطر نشان کرد که 6 کشور تشکیل دهنده شورای همکاری خلیج فارس، «تنها هنگامی از این شورا حمایت میکنند که این کار برای آنها مناسب باشد».
افزایش تردیدها در میزان قابل اعتماد بودن آمریکا میتواند هراسآفرین باشد، اما بروز خطوطی از رویکرد احتمالی این کشور در آینده باعث میشود تا هر خبر منتشر شده از چشمانداز دولتهای خودکامه منطقه بد نباشد.
این خطوط همراه شده با یک بلاتکلیفی، عدم تمایل کشورهای خلیج فارس به ادغام استراتژیهای دفاعیشان، تشخیص این که نه چین و نه روسیه نمیتوانند پا جای پای آمریکا بگذارند و نیاز به جذب سرمایه خارجی برای تنوعبخشی به اقتصاد متکی به نفت و البته این مسائل باعث شده تا تلاشهایی برای کاهش تنش در منطقه و تقویت ائتلافهای منطقهای انجام شوند.
وزیر خارجه اسرائیل (رژیم صهیونیستی) و همتای اماراتی وی، این هفته برای شرکت در نشست سهجانبه با آنتونی بلینکن به واشنگتن رفتند. بلینکن در توییتر نوشت؛ این سه مقام قصد «بحث در مورد دستاوردهایی» را داشتند که از ایجاد روابط دیپلماتیک در سال قبل بین سه کشور به وجود آمده است.
وزیر خارجه اسرائیل (رژیم صهیونیستی) پیشنهاداتی از جمله «فرصتهایی بیشتر برای پیشبرد صلح در غرب آسیا» و همچنین ثبات و امنیت منطقه با اشاره ضمنی به ایران داشت.
از منظر کشورهای خلیج فارس، خبر خوب این است که تمرکز دولت بایدن بر چین به معنای بازسازی حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا باشد و بخشی از تجهیزاتش را از این منطقه خارج نموده و به اردن ببرد و از دیگر بخشهای منطقه خارج شود، اما این به معنای خروج کامل نیست.
آمریکا علاوه بر اطمینان یافتن از جریان آزاد تجارت و انرژی، منافعی استراتژیکی برای حضور ضدتروریسمی در خلیج فارس دارد، به خصوص این که این منافع با خروج این کشور از افغانستان افزایش یافته است. آمریکا حالا بر رویکرد «آن سوی افق» متکی است و غرب آسیا همچنان برای این رویکرد، حیاتی به شمار میرود.
به علاوه، سیاست داخلی آمریکا، تعدیل حضور نظامی دائمی است، هر چند که به معنای کاهش این حضور باشد. این موضوع برخلاف نظریه علنی بایدن برای کاستن از اهمیت اقدامات نظامی است. به علاوه، تمرکز نخبگان سیاست خارجی در واشنگتن حالا بر آسیا است تا غرب آسیا. برخی از لابیهای قدرتمند و گروههای ذینفع ازجمله یهودیان، اسرائیلیها، کشورهای خلیج فارس، اونجلیستها و صنایع نفتی و نظامی هنوز بر ادامه حضور آمریکا در این منطقه تأکید دارند. به نظر میرسد که صدای آنها با رسیدن به موعد انتخابات حیاتی میاندورهای کنگره در سال 2022 بلندتر خواهد شد.
خبرهای خوب بیشتری برای دولتهای منطقه در راه است که بر خلاف ظاهر سیاست دولت بایدن در زمینه فروش تسلیحات است. دولت بایدن در این سیاست بر رعایت حقوق بشر و حاکمیت قانون تأکید دارد، اما واقعیت این است که این موضوع نمیتواند بر اقلام گرانقیمتی نظیر جنگندههای اف-35 تأثیری بگذارد که وعده فروش آنها به امارات داده شده است.