بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کامن دیریمز در یادداشت تازه خود بهقلم «جوزف گرسون» نوشت: این لحظهای است برای تحت فشار قرار دادن بایدن و اطرافیانش جهت پذیرش دکترین بدون اولین حمله، برای کنگره به منظور کاهش هزینه موشکهای بالستیک قارهپیمای مستقر در زمین و دیگر سلاحهای حمله اول هستهای، و برای آغاز مذاکره درباره یخبندان آسیا-اقیانوسیه جهت توقف عملیات انتحاری. اخیراً هنگامی که پنتاگون گزارش سالانه وحشتناک خود را در مورد چین منتشر کرد و هشدار داد که تا سال 2030 ارتش آزادیبخش خلق چین می تواند 1000 کلاهک هستهای داشته باشد، یکی از همکاران اظهار داشت که با این سرعت، چین به اندازه آلبوکرکی، نیومکزیکو، کلاهک هستهای خواهد داشت.
با این نرخ، «شی جین پینگ» کمتر از نیمی از 2500 سلاح هستهای را که پنتاگون در پایگاه هوایی کرکلند در آلبوکرکی مستقر کرده است، خواهد داشت.
جایگزینهایی برای گفتمان تهدید ملی و خطرناک چین در واشنگتن و دامن زدن به یک مسابقه تسلیحات هستهای بسیار خطرناک با چین وجود دارد که میتواند با نابودی تقریباً همه زندگیها، به پایان برسد.
زمانبندی پنتاگون بسیار عالی است. پرچم قرمز آن در بحبوحه بررسی وضعیت هستهای دولت بایدن و بحثهای کنگره در مورد تأمین بودجه برای اولین حمله زرادخانه هستهای واشنگتن به اهتزاز در میآید. همانطور که واشنگتن پست اخیراً گزارش داد، دولت بایدن – از جمله پنتاگون – در بررسی وضعیت هستهای در مورد پذیرش احتمالی یک روش تلافی جویانه «انحصاری»، برخلاف دکترین هستهای اولین حمله، گرفتار شدهاند. (دکترین استفاده انحصاری خطر جنگ هستهای را از بین نمی برد. روسای جمهور آمریکا را محدود میکند تا دکمه هستهای را به عنوان تلافی فشار دهند، تنها پس از اینکه آمریکا متحمل حمله هستهای شده باشد.) مخالفت معنی داری در کنگره برای استقرار یک سلاح هستهای وجود دارد.
سیاست آمریکا در قبال چین، چه ترامپ باشد و چه بایدن، دلیلی بر قانون جهانی انیشتین است که دیوانگی عبارت است از اصرار بر «انجام کارهای تکراری و انتظار نتیجه متفاوت». میلیونها زندگی و گنجینه ملی مورد نیاز برای معکوس کردن هرج و مرج اقلیمی، واکسینه کردن مردم جهان، و تامین مالی شبکه ایمنی که به شدت به آن نیاز داریم، نمونه ای از همین موارد است.
این کار دقیقا اصرار بر مجبور کردن رقبا به اطاعت بدون راه رفتن با کفش آنها و در نظر گرفتن ترسها، نگرانیها و جاه طلبیهای مشروع آنهاست. سیاست عاقلانهتری که در اوج جنگ سرد مانع از تبدیل آن به جنگ گرم شد، به دنبال راه حلهای دیپلماتیک امنیتی مشترک سودمند متقابل برای درگیریهایی است که در روابط بین المللی اجتناب ناپذیر است. به مذاکرات مخفیانه کندی در مورد بحران موشکی کوبا با خروشچف و دیپلماسی ریگان با گورباچف فکر کنید که منجر به پیمان نیروهای هستهای میانی شد که به جنگ سرد در سال 1987، قبل از فروپاشی دیوار برلین پایان داد.
پنتاگون و بسیاری از رهبران ملی ما هنوز از ویتنام، افغانستان و عراق درس نگرفتهاند.
اگر آنها تحقیقات لازم را انجام میدادند و به سخنان دانشمندان چینی گوش می دادند، متوجه می شدند در حالی که زرادخانه هستهای چین واقعاً بسیار خطرناک است، برنامههای آشکار پکن برای حرکت از یک دکترین بازدارندگی حداقلی به یک دکترین بازدارندگی متوسط، یک پاسخ واقعی سیاسی و تدافعی به آمریکا است. از زمانی که «کرت کمبل» که اکنون نماینده بایدن در آسیا در شورای امنیت ملی است، دوران اوباما را «محور آسیایی» برای تقویت هژمونی آمریکا در آسیا-اقیانوسیه تصور کرد، آمریکا 60 درصد از نیروی دریایی و هوایی خود را در آسیا مستقر کرد. حوادث تحریک آمیز در دریای چین جنوبی و نزدیکی تایوان تقریباً به صورت هفتگی رخ میدهد و خطر ضمنی دارد که یک اشتباه محاسباتی میتواند باعث تشدید تنش نظامی شود. بیشترین نگرانی برای رهبران چین، ایجاد «دفاع موشکی» مبتنی بر خشکی و دریایی آمریکا بوده است.