بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «الدار ممدوف» نوشت: همچنان که مذاکرات برای احیای توافق هستهای موسوم به برجام به مرحلهای حساس رسیده، تلقی سنتی واشنگتن ایران را به تنهایی مسئول روابط خصمانهاش با آمریکا میداند.
چنین دیدگاه عاری از ظرافتی نسبت به ایران، بر گفتمان واشنگتن در سراسر طیفهای سیاسی آن تسلط دارد و باعث میشود که هرگونه نزدیکی به تهران به چشماندازی دور از ذهن تبدیل شود.
برای اینکه چنین دور باطلی شکسته شود، بهتر است که بدانیم هر دو طرف از زمان انقلاب ایران در سال 1979 مسئول از دست دادن فرصتهایی برای بهبود روابط بودهاند.
هیچ شک و تردیدی نیست که ضدیت با آمریکا بخشی از دی ان ای جمهوری اسلامی را تشکیل داده است.
نارضایتی در ابتدا به خاطر حمایت گسترده واشنگتن از محمد رضا شاه پهلوی بود که در سال 1979 و به دست انقلابیون سرنگون شد و بعد از تثبیت نظام نیز فوت کرد.
تهران طی دههها به طور منظم با سیاستهای آمریکا مخالفت کرده، حتی در زمانی که منافع خودش نیز با این کار تامین نمیشد.
یک نمونه آشکار، خودداری قاطعانه جمهوری اسلامی از به رسمیت شناختن حق وجودی اسرائیل (رژیم صهیونیستی) است.
با توجه به اینکه آمریکا تعهد گستردهای به اسرائیل(رژیم صهیونیستی) دارد، این امر یک جبهه قدرتمند مخالف با عادیسازی روابط با ایران را به وجود آورده است.
با این حال، گفته میشود که جمهوری اسلامی هم یک رگه عملگرایانهای دارد که باعث شده رهبران آن بارها به سمت واشنگتن سوق داده شوند.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، روسای جمهور میانهرویی بودند که در طول دهههای 1990 و 2000 برای برقرار کردن ارتباط با آمریکا تلاش میکردند، اما موفقیت چندانی به دست نیاوردند.
این موضوع به هیچ وجه بدان معنا نیست که تهران نوعی تصمیم استراتژیک برای عادیسازی روابط با واشنگتن گرفته بود. برجام منجر به این نشد که سیاستهای منطقهای ایران تعدیل شود که البته چنین قراری هم در کار نبود، اما فضای بهتری را برای تعامل ایجاد کرد.
انتخاب «دونالد ترامپ» نادیده گرفتن این فرصتها بود و او از برجام خارج شد، در حالی که هدف برجام، دور نگه داشتن ایران از بمب هستهای بود و کارزار «فشار حداکثری» را اعمال کرد که ظاهرا برای دستیابی به «توافقی بهتر» به راه افتاد.
انتخاب جو بایدن به ریاستجمهوری آمریکا فرصتی را فراهم کرد تا روابط با ایران از سقوط آزاد دوره ترامپ نجات داده شود.
با این حال، دولت بایدن این شانس را از دست داد، زیرا از پیوستن سریع به برجام از طریق فرمان اجرایی ریاستجمهوری امتناع ورزید، در حالی هنوز شریک مشتاقی در دولت روحانی داشت.
قابل پیشبینی بود که مذاکره با دولت تندرو رئیسی دشوارتر باشد، زیرا این دولت نماینده حوزههایی است که به شدت مخالف ایده بهبود روابط با واشنگتن هستند.
اکنون مسئولیت هر دو دولت این است که مطمئن شوند احیای برجام به فهرست طولانی فرصتهای از دست رفته نپیوندد. ایرانیها نباید بیش از حد وقت تلف کنند، زیرا روابط نزدیکتر با روسیه و چین هیچگاه جایگزینی برای ادغام مجدد در اقتصاد جهانی نیست و اینجاست که آمریکا هنوز نقش اصلی را ایفا میکند.
مسیر پایان دادن به دشمنی بین آمریکا و ایران در عملگرایی و به چنگ آوردن فرصتهایی برای تعامل و بهبودی روابط بر مبنای آنهاست.
ضدیت با آمریکا همچنان نیروی ایدئولوژیک قدرتمندی در ایران است. با این حال، رهبران ایران با وجود تمام لفاظیهای خود، با منافع ملی بیگانه نیستند.