بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه بولوارک در یادداشت تازه خود بهقلم « ایان کلی» و «دیوید جی کرامر» نوشت: در حالی که ولادیمیر پوتین، در حال حاضر بر اوکراین تمرکز کرده، اما اهدافش گستردهتر است. او قصد دارد که نگاه همسایگان روسیه را به مسکو و نه غرب معطوف کند.
صرف احتمال این که پوتین دستور یک حمله گسترده را به اوکراین بدهد، خود اعتراف ضمنی است به این که تاکتیکهایش برای تسلیم کردن این کشور کوچک در برابر پذیرش برتری روسیه تاثیری نداشته است.
«ولادیمیر زلنسکی» -رئیسجمهور اوکراین- طی سخنرانی خود درکنفرانس امنیتی مونیخ دوباره تاکید کرد که منفعت کشورش در عضویت ناتو است. او این حرف را یک هفته بعد از اظهارات خودش و دیگر مقامات اوکراینی گفت که تصور میشد دلالت بر نرم شدن موضعشان دارد.
با این حال، صرف این که اوکراین محکم در برابر پوتین ایستاده است، به این معنا نیست که دیگر قربانیان او نیز این کار را میکنند یا قادر به انجام آن هستند. او قلدری میکند و تلاش دارد تا اوکراین را به زور تابع هوی و هوس خود کند، اما قدرت و نفوذ خود را در میان دیگر همسایگان مستحکم کرده و خود را به عنوان داور انحصاری امنیت در منطقه روسیه تثبیت نموده است، البته به استثنای کشورهایی که به اندازه کافی خوشبخت بودند و در ناتو پذیرفته شدند.
پوتین میخواهد مانع از این شود که همسایگانش غرب و معیارهای دموکراتیک را بپذیرند و آنها را مجبور میکند تا در مدار روسیه قرار بگیرند. اگر دیگر کشورها با تاریخ مشابهی بتوانند لیبرال دموکراسی به سبک غربی را ایجاد کنند.
روایت وی از خاص بودن اوراسیا، دچار فروپاشی خواهد شد. او این تهدید آزاد و دموکراتیک را برای حکومتش تشخیص داده و بنابراین، نقشه ایجاد اتحادیه اوراسیا را در سال 2007 برای توانمند ساختن شخص خودش کشید. این نقشه برای تقابل با اتحادیه اروپا طراحی شد تا جامعهای از ارزشهای سیاسی و فرهنگی متمایز از غرب را تشکیل دهد. پوتین ایده غربی لیبرالیسم را «منسوخ» خوانده و تحمل چندفرهنگی و همجنسگرایی را مورد نفرت مردم اوراسیا میداند.
اتحادیه اوراسیا هرگز به جایی نرسیده، اما سیاست نوامپریالیستی پشت آن است که به نحو وحشتناکی موفق بوده است.
«آلکساندر لوکاشنکو» -دیکتاتور بلاروس- زمانی با مهارت بین شرق و غرب مانور میداد و هر کدام را علیه دیگری به بازی میگرفت. حالا دیگر چنین نیست. او حالا به شدت تحت نفوذ پوتین است و موافقت کرده تا میزبان 30 هزار نیروی ضربتی روس علیه کییف باشد و در مرز بلاروس با اوکراین مستقر شوند.
فرماندهان نظامی روسی اعلام کردند که نیروهای آنها به صورت نامحدود در بلاروس میمانند و با این کار، تهدید نظامی روسیه از شمال اوکراین ادامه مییابد. این حرف نشان میدهد که لوکاشنکو تا چه میزان استقلال و حاکمیت ملی بلاروس را قربانی کرده و در ازای آن حمایت پوتین را برای بقای خود به دست آورده که بر خلاف اراده مردم بلاروس است.
«قاسم ژومارت توکایف» -رئیسجمهور قزاقستان- ماه قبل و در بحبوحه جنگ قدرت در داخل حکومت، مجبور شد تا از سازمان پیمان امنیت جمعی تحت رهبری روسیه بخواهد تا واحدهای خود را برای سرکوب شورشهای ضد دولتی اعزام کنند و به شدت مدیون پوتین شد.
توکایف هفته قبل در مسکو بود تا دست پوتین را ببوسد. پوتین در قفقاز جنوبی و بعد از مذاکره بر سر آتشبس بین آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه مورد مناقشه قرهباغ، هر دو طرف را مجبور به پذیرش طولانیمدت نیروهای حافظ صلح روسیه کرد و سازمان همکاری و امنیت اروپا را کنار زد که روسیه زمانی حضور آن را در این زمینه پذیرفته بود.
عجیبتر این که گرجستان با داشتن قدرتمدترین حمایت علنی از پیوستن به ناتو باز تمام تلاش خود را برای راضی نگه داشتن روسیه انجام میدهد. زمانی بود که گرجستان مبارزان آزادی و مخالف روسیه را با آغوش باز میپذیرفت، اما اخیرا و بدون هیچ توضیحی، دست رد به دستکم سه تن از منتقدین برجسته پوتین و حامیان رهبر ناراضی زندانی آلکسی ناوالنی زده است.
گرجستان بر خلاف دیگر شرکای اوکراین، حاضر نشده تا از دفاع اوکراین حمایت کند و نخستوزیر گرجستان حتی تماسی با همتای اوکراینی خود نگرفته است. مولداوی کشور برجسته دیگر غیر از اوکراین است.