بهگزارش مرکز مطالعات سورین،نشریه آسیا تایمز دریادداشت خود بهقلم «گای برتون» نوشت: در ماه مارس، ایران و عربستان برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با چین بهعنوان میزبان مذاکرات توافق کردند. این موضوع بحثهای قابلتوجهی را در میان سیاستگذاران و جامعه علمی ایجاد کرد. برخی بر این باورند که این نشاندهنده تغییر جدیدی در رویکرد چین به غرب آسیا است که در درجه اول بر روابط تجاری متمرکز شده است.
اما این فرض که چین در شرف ایفای نقش برجستهتر و فعالتر بهعنوان میانجی در مناقشه در منطقه خلیجفارس است، اغراقآمیز است.
اگرچه پکن میزبان مذاکراتی بود که منجر به توافق شد، اما بسیاری از کارهای اساسی پیش از این، عمدتاً توسط عراق و عمان انجام شده بود.
دخالت دیرهنگام چین نیز به این دلیل فعال شد که آمریکا با ایران روابطی ندارد و این امر میانجیگری آمریکا را برای توافق دشوار میکند.
مشارکت چین مانند تلاشهای قبلی آن در مدیریت مناقشه منطقهای بود. بین سالهای 2004 و 2007، تلاش کرد تا شکاف بین جامعه بینالمللی و نظام سودان را در جریان بحران دارفور پر کند.
پکن سپس در سال 15-2013 اقدامی مشابه بین غرب و تهران بر سر برنامه هستهای ایران انجام داد که در برنامه جامع اقدام مشترک به اوج خود رسید.
در هر دو مورد، یک چارچوب از پیش تعیینشده گفتوگو و تمایل هر یک از طرفین برای مشارکت پکن، به مشارکت چین کمک کرد.
بحث از زمان توافق عربستان و ایران به این موضوع پرداخته است که چگونه چین ممکن است روابط بین دو رقیب را تضمین کند. این باعث میشود که توافق بیش از حد به از سرگیری روابط دیپلماتیک محدود شود.
حتی اگر چین اراده داشته باشد، فاقد ظرفیت تحمیل خود بر دو امضاکننده است، بهویژه به این دلیل که چندین نارضایتی بین آنها وجود دارد.
آنها شامل نظامیسازی هستهای ایران و مواضع متضاد آنها در مورد جنگ داخلی در یمن میشوند، هرچند نشانههایی وجود دارد که دو طرف ممکن است شروع به یافتن نقطه مشترکی کنند.
حتی اگر چین نتواند ثبات آینده را تضمین کند، انگیزههای کافی از داخل منطقه وجود دارد که ممکن است این امر را ممکن کند.
ایران و عربستان دلایل خوبی برای دستیابی به توافق با یکدیگر داشتند. در طرف سعودی، این احساس وجود دارد که واشنگتن کمتر قابل اعتماد شده است.
در عین حال، ریاض متوجه میشود که تنوع بخشیدن به روابط چیز بدی نیست. روابط تجاری عربستان در دو دهه گذشته بهطور قابلتوجهی با چین رشد کرده است.
بین سالهای 2005 تا 2022، سرمایهگذاریهای چین در عربستان بالغ بر 12.78 میلیارد دلار آمریکا بوده است و این در حالی است که ایران از نظر اقتصادی با مشکل مواجه است. بین سالهای 2012 و 2021 تولید ناخالص داخلی آن تقریباً به نصف رسید، از 644 میلیارد دلار به 360 میلیارد دلار که با تحریمها تشدید شد. این کشور همچنین با اعتراضات گستردهای به قتل مهسا امینی در بازداشت پلیس در سال 2022 مواجه شد که باعث شد تا معترضان را سرکوب کند.
در مقایسه با سعودیها، ایران جایگزینهای کمتری در دسترس دارد. اگرچه دو سال پیش یک قرارداد سرمایهگذاری با چین امضا کرد، اما نشانهای مبنی بر افزایش چشمگیر منابع وجود ندارد. میزبانی چین از مذاکرات دیپلماتیک با سعودیها ممکن است راه ایران برای ماندن در خط دید پکن بوده باشد.
توافق هر دو طرف برای مشارکت چین بهطور بالقوه بخشی از رقابت خلیجفارس را کاهش میدهد و همچنین نشان میدهد که پکن ممکن است متوجه شود که مشخصات اقتصادی رو به رشد آن پیامدهای سیاسی به همراه دارد.
چین مدتهاست که بهدنبال اجتناب از گرفتار شدن در تنشها و درگیریهای منطقهای بوده است؛ اما این سختتر از چیزی است که به نظر میرسد. پس از نشست شورای همکاری خلیجفارس با چین در دسامبر 2022، یک بیانیه مشترک بر حمایت دیرینه شورای همکاری خلیجفارس از ادعاهای امارات در مورد جزایر تنب و ابوموسی تأکید کرد. تهران نیز مدعی این جزایر است و پس از اعلام این خبر، سفیر چین را احضار کرد.
چینیها اکنون به تنشها در منطقه خلیجفارس توجه بیشتری نشان میدهند.
«وانگ یی» -وزیر امور خارجه وقت- در آستانه سفر خود به خلیجفارس در سال 2021، طرح پنج مادهای چین را منتشر کرد.
اشاره به نیاز به امنیت جمعی و منطقهای در خلیجفارس داشت. وانگ به نیاز به مکانیسم اعتماد همراه با ایمنی برای تأسیسات نفتی و خطوط کشتیرانی اشاره کرد.
در حالی که قابلتوجه است که چین در مراحل پایانی برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین عربستان و ایران درگیر بوده است، مهم است که در ماهیت توافق و نقش چین در منطقه اغراق نشود.
سایر درگیریهای منطقهای مانند سوریه، اسرائیل(رژیم صهیونیستی)-فلسطین، لیبی یا یمن احتمالاً فراتر از مداخله چین باقی خواهند ماند.
تا زمانی که طرفهای متخاصم و حامیان خارجی آنها مزایای فعلی تداوم درگیریها را بیشتر از هزینههای پایان دادن به آنها بدانند، میانجیگری برای طرف ثالثی مانند چین جذابیتی ندارد.
اگر پکن قضاوت کند که ایفای نقش بهعنوان یک میانجی ممکن است به ارتقای جایگاه خود کمک کند، ممکن است به این نتیجه برسد که شکست در دستیابی به یک نتیجه موفق ممکن است به اعتبار منطقهای گستردهتر آن لطمه بزند.
تا زمانی که روابط عربستان و ایران در مسیر صعودی تلقی شود، این امر به نفع آنها و همچنین پکن و جایگاه منطقهای آن خواهد بود؛
اما اگر آنها شروع به توقف یا وخامت کنند، این میتواند برای حضور چین در سیاست منطقهای نامطلوب باشد. شاید به همین دلیل، پکن تاکنون از اتخاذ رویکردی پایدارتر و متعهدتر در قبال دو رقیب منطقهای خودداری کرده است.