بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «راجان منون» نوشت: رنج و آشفتگی ناشی از تهاجم روسیه، انگیزه اخلاقی برای یافتن راهحل را به وجود میآورد.
روسیه جنگ را با چیزی شروع کرد که به نظر میرسید با هر معیار قابل تصوری یک مزیت بزرگ باشد؛ از تولید ناخالص داخلی گرفته تا تعداد هواپیماهای جنگی، تانکها، توپخانه، کشتیهای جنگی و موشک.
با این حال، کارزار فتح شهرهای کلیدی نظیر کییف، جرنیهیف، سومی و خارکیف به نحو فاجعهباری شکست خورد.
مقاومت بیباکانه اوکراین و موفقیتهای آن در میادین نبرد در آمریکا به روایت کاملا خوشبینانهای از این کشور بهعنوان داود درستکاری تبدیل شد که از قواعد و هنجارهای بینالملل در برابر پوتین بهعنوان جالوت روسیه دفاع میکند.
اما در ماه می همه چیز تغییر کرد.
کسی چه میداند، شاید ما به این سه سناریو برای پایان دادن این جنگ کاملا ویرانگر نزدیک شده باشیم.
- تقسیم بالفعل
البته من باید تاکید مشروطی داشته باشم بر تحولات پیشبینی نشدهای که مکررا در این جنگ رخ دادهاند، اما اگر ارتش پوتین کل منطقه دونباس به علاوه کل سواحل اوکراین را در دریای سیاه بگیرد و آن را کوچکتر و محصور در خشکی کند، ممکن است موفقیتآمیز بودن «عملیات ویژه نظامی» خود را اعلام کند، مدعی آتشبس شود، به فرماندهانش دستور مستحکم کردن مناطق اشغالی و دفاع از آن را بدهد و اوکراینیها را در مواجهه با چالش بیرون راندن روسیه یا رضایت به تقسیم بالفعل آن قرار دهد.
پوتین میتواند با حملات هوایی و موشکی به هرگونه تلاش اوکراین برای بازپسگیری زمینهای از دست رفته واکنش نشان دهد.
ممکن است حامیان غربی اوکراین نیز از جنگ خسته شوند.
- بیطرفی همراه با ضمانتهایی
پوتین قبل از جنگ به دنبال بیطرفی اوکراین و تعهدش به عدم عضویت در هر ائتلاف نظامی بود. هم اوکراین و هم ناتو گفتند: به هیچ وجه. ممکن است شرایط موجود گزینه بیطرفی را احیا کند.
- روسیه جدید
برای لحظهای فکر کنید که پوتین به صورت داوطلبانه یا به نحو غیرمنتظرهای از قدرت کنار برود. یکی از احتمالات این است که شاید فردی از حلقه داخلی او جایگزینش شود و امتیازات بزرگی برای پایان دادن به جنگ بدهد و حتی با ترفندهایی حاضر شود وضعیت را به قبل از این تهاجم بازگرداند.
رنج و ویرانی اوکراین و آشفتگی اقتصادی ناشی از آن در غرب دلایل کافی برای پایان دادن به این جنگ هستند.