بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن افرز در یادداشت خود بهقلم «ایوو داالدر» «جیمز گلدگایر» نوشت: هر زمان که آمریکا با بحران سیاست خارجی روبرو میشود، منتقدان ادعا میکنند که دولت آمریکا یا بیش از حد کاری را انجام میدهد یا به اندازه کافی انجام نمیدهد.
در مورد اوکراین هم همینطور است. بسیاری دولت بایدن را به خاطر ناتوانی در ارائه تسلیحات سنگین به نیروهای اوکراین، بهطور عمده تانکها، موشکهای دوربرد و هواپیماهای جنگی، که به گفته آنها برای بیرون راندن نیروهای روسیه از خاک اوکراین لازم است، مقصر میدانند.
برخی دیگر که نگران تضعیف قدرت غرب و افزایش هزینههای انسانی و اقتصادی جنگ هستند، از دولت میخواهند که کییف را برای مذاکره با روسیه تحت فشار قرار دهد، حتی اگر این به معنای واگذاری بخشی از قلمرویش باشد.
هیچ کدام از این استدلالها قانعکننده نیستند. ارتش اوکراین با ظرفیت خود برای دفاع از کشور و حتی بازپسگیری بخش خوبی از سرزمینی که در ابتدای جنگ از دست داده بود، همه را شگفت زده کرده است.
اما بیرون راندن نیروهای روسیه از تمام قلمرو، از جمله کریمه، حتی با کمک نظامی بیشتر غرب، بسیار دشوار خواهد بود.
دستیابی به چنین نتیجهای مستلزم فروپاشی سیستم دفاعی مستحکم و تقویت شده روسیه است و خطر آغاز یک جنگ مستقیم بین ناتو و روسیه را به همراه خواهد داشت، سناریویی که هیچ کس نمیخواهد.
در مورد مذاکرات، ولادیمیر پوتین هیچ نشانه ای مبنی بر آمادگی برای دست کشیدن از رویای امپراتوری خود برای کنترل اوکراین ارائه نکرده است.
و متقاعدکردن دولت اوکراین برای واگذاری مناطق به یک نیروی اشغالگر وحشی در ازای صلح نامطمئن به همان اندازه دشوار خواهد بود.
با توجه به انگیزههای قوی هر دو طرف برای ادامه جنگ، نتیجه سوم بسیار محتملتر است: یک جنگ طولانیمدت و سخت که به تدریج در امتداد خط کنترلی که هیچیک از طرفین آن را نمیپذیرد، منجمد میشود.
این ایده که جنگها همیشه یا به پیروزی یا یک مذاکره ختم میشوند، توسط تاریخ رد شده است. در واقع، خود اوکراین نمونه بارز این موضوع را ارائه میدهد.
پس از بیش از ده ماه جنگ بیرحمانه، درگیریها و حملات علیه جمعیت غیرنظامی، دولت اوکراین کنترل روسیه بر هیچ یک از قلمروهای خود را نمیپذیرد، بهویژه پس از مشاهده غارتها، تجاوزها و ترورهایی که در مناطق تحت کنترل روسیه رخ داده است.
اما به همان اندازه بعید است که روسیه اراضی اوکراین را داوطلبانه تسلیم کند.
در حالی که نه پیروزی آشکار و نه صلح در مذاکرات به این زودی محتمل است، جنگ در آینده ادامه خواهد داشت.
پدافند روسیه در شرق و جنوب در امتداد خط مقدم 600 مایلی که اکنون نیروهای روسیه و اوکراین را از هم جدا کرده است، در حال تقویت است.
فرسودگی و کمبود پرسنل و تجهیزات حتی ممکن است باعث توقفهای طولانی در درگیری شود که میتواند منجر به جدایی یا توافق آتشبس از طریق مذاکره شود، حتی اگر موقت باشد. همه جنگها پایان نمییابند یا به صلحهای دائمی ختم نمیشوند.
اگر چنین آینده تلخی در انتظار اوکراینیها باشد، غرب به یک استراتژی چندوجهی و بلندمدت نیاز خواهد داشت که نه از آینده اوکراین چشمپوشی کند و نه از معامله با روسیه در این زمینه اجتناب کند.
در حالی که تصور همکاری با پوتین و نظام او بسیار دشوار است، غرب ممکن است در درازمدت انتخاب زیادی نداشته باشد.
پوتین به دلیل شکستهای انباشته در این جنگ ضعیف شده است، اما او 22 سال را صرف تحکیم قدرتش کرده تا اطمینان حاصل شود که هیچ کس نمیتواند او را به چالش بکشد.
با توجه به ظرفیت مسکو برای سرکوب مردم روسیه، انقلابی از طرف آنها محتمل نیست. و حتی اگر پوتین از قدرت برکنار شود، جانشین او میتواند کسی باشد که با دیدگاه او در مورد روسیه بزرگ همنظر باشد و شاید حتی معتقد باشد که پوتین به اندازه کافی سرسخت نبوده است.
بهعلاوه، بهرغم وحشیگری پوتین، کییف و واشنگتن از زمان آغاز جنگ در تماس مستقیم با مسکو بودهاند.
اوکراین و روسیه درباره تبادل زندانیان مذاکره کردهاند. با کمک ترکیه و سازمان ملل متحد، روسیه و اوکراین بر سر صادرات غلات به توافقی دست یافتند که تا حد زیادی حفظ شده است.
آمریکا و روسیه در مورد مبادله ستاره بسکتبال آمریکایی بریتنی گرینر با فروشنده اسلحه روسی ویکتور بوت مذاکره کردند. در یک استراتژی جنگ طولانی، غرب نیاز به تقویت چنین تماسهایی دارد، حتی اگر نقاط توافق بسیار کمی با روسیه وجود داشته باشد.
برای توسعه یک رویکرد مؤثر برای مقابله با یک جنگ طولانی، غرب باید به ارائه حمایت کافی از اوکراین برای دفاع از سرزمینی که اکنون تحت کنترلش است و آزادسازی بیشتر، تا حد ممکن، ادامه دهد. آمریکا و کشورهای ناتو باید تعهد امنیتی ارائه دهند تا اطمینان حاصل کنند که اوکراین تسلیحاتی را که برای دفاع از خود در درازمدت در برابر روسیه نیاز دارد، به دست میآورد.
در همین حال، رهبران غربی باید بهدنبال مهار تهدید روسیه باشند. این امر مستلزم حفظ تمام تحریمهای مالی، تجاری و اقتصادی است که از زمان حمله روسیه برای اولین بار به اوکراین در سال 2014 اعمال کردهاند.
همچنین به معنای ادامه تلاشهای آنها برای پایان دادن به وابستگی به صادرات انرژی روسیه است و مستلزم انجام هر کاری برای جلوگیری از دسترسی روسیه به فناوریهای لازم برای حفظ اقتصاد این کشور، از جمله در بخش دفاعی است.