این کارزار ۲۰ ساله واشنگتن در اواسط آگوست به طرز ناگواری شکست خورد. دولت بایدن به شدت امیدوار بود از بروز اتفاقی نظیر «لحظه فرار از سایگون» که با تخلیه بالگردهای سفارت آمریکا در یادها مانده، جلوگیری کند، اما افسوس که وضعیت بسیار بدتر از قبل شد. این امر موجب انتقاد جدی از سیاست آمریکا و ابراز نگرانی متحدان واشنگتن در مورد اعتبار این کشور شد. شکایات به ویژه در اروپا و غرب آسیا بسیار بیشتر بوده است.
متحدان آسیایی آمریکا از جمله ژاپن، کره جنوبی و تایوان، در جایی که دولتهایشان برای دفاع از خود به ارتش آمریکا متکی هستند، در این خصوص ابراز نگرانی میکنند.
مطابق انتظار، جمهوری خلق چین به دنبال این بود که شک و تردید تایوان نسبت به آمریکا را تشدید کند و به این کشور بگوید که وضعیت نابسامان موجود در افغانستان، غیر قابل اعتماد بودن واشنگتن را نشان میدهد.
با این حال، چین نباید این شعارهای خود را باور کند. آمریکا به طور فزایندهای از انجام مأموریتهای رزمی که از نظر استراتژیک اهمیت کمی دارند، اجتناب میکند. با این حال، تمایل آمریکا به کنار گذاشتن تعهدات شکست خورده، این کشور را قویتر نموده و در نتیجه به رقیبی خطرناکتر در آینده تبدیل میکند.
به نظر میرسد که آسیای مرکزی برای آمریکا اهمیت چندانی ندارد. این منطقه مانند سایر نقاط روی کره زمین از آمریکا فاصله زیادی دارد. این منطقه شلوغ است و سه قدرت بزرگ هند، روسیه و چین و دو قدرت منطقهای پاکستان و ایران در آسیای مرکزی حضور دارند.
شاید طعنهآمیز باشد که تأثیر بینالمللی اولیه حضور اخیر آمریکا این بود که همسایگان افغانستان، مسئولیت خود در قبال ثبات این کشور را نادیده گرفتند.
واشنگتن تنها به دلیل حملات تروریستی 11 سپتامبر و موقعیت القاعده وارد افغانستان شد. آمریکا تلاش کرد تا توانمندیهای القاعده را کاهش دهد و طالبان را مجازات کند و پیام گستردهتری را به دولتها مبنی بر عدم میزبانی از سازمانهای تروریستی ارسال نماید. این اهداف طی دو ماه محقق شد و دستاوردهای مهمی محسوب میشد.
با این حال، دولت بوش که مصمم به بازسازی جهان اسلام بود، با نادیده گرفتن غرب آسیا به عراق حمله کرد و به سمت ملتسازی در افغانستان روی آورد. پس از آن، دخالت واشنگتن در جنگهای داخلی لیبی و سوریه و حمایت از جنگ متجاوزانه عربستان علیه یمن صورت گرفت. پیامدهای این «جنگهای ابدی» فاجعه بار بود و بعد از گذشت دو دهه، این پیامدها همچنان ادامه دارند.
بدون تردید تجاوز، بیکفایتی و استکبار واشنگتن برای آمریکا گران تمام شد: صدها و هزاران نفر کشته و دهها هزار تن هم زخمی شدند. میلیونها نفر آواره شدند و تریلیونها دلار از بین رفت. چندین کشور به واسطه جنگ ویران شدند و شهرت و اعتبار آمریکا از بین رفت. با این وجود، سختگیرترین جناحهای سیاسی واشنگتن در هر دو حزب اصلی اصرار داشتند که آمریکا به این مبارزات ادامه دهد و در تمام این مدت برای مقابله با جمهوری خلق چین در آسیا آماده شود.
اگرچه خروج آمریکا از افغانستان به اعتبار واشنگتن لطمه زد، اما موقعیت ژئوپلیتیک این کشور را تا حد زیادی بهبود بخشید. اول اینکه، واشنگتن دیگر نیروها و پول خود را در آسیای مرکزی هدر نخواهد داد، منطقهای که آمریکا هرگز نمیتواند بر آن مسلط باشد. در عین حال، پکن باید به دنبال منافع خود از جمله مقابله با تهدیدهای تروریستی باشد. دوم اینکه، واشنگتن به احتمال زیاد مداخله در کشورهای مسلمان را کاهش میدهد. سوم اینکه، جو بایدن با ایجاد یک کارزار قوی برای ترمیم اتحادهای آمریکا، نسبت به نگرانیهای کشورهای دوست به ویژه ژاپن، استرالیا و کره جنوبی در مورد تعهد واشنگتن حساس خواهد بود. این دولتها برای آمریکا بسیار مهمتر از افغانستان هستند و روابط بسیار عمیقتر و بیشتری با این کشور دارند.
دولت آمریکا به احتمال زیاد به دنبال راهکارهایی برای نشان دادن ارتباط و حل و فصل مشکلات است. تایوان نیز میتواند با توجه به حمایت قانونگذاران جمهوریخواه و تلاش دولت بایدن برای برخورد سخت با جمهوری خلق چین، مورد توجه قرار گیرد. چهارم اینکه، کشورهایی که از خروج واشنگتن از افغانستان عصبی شدهاند، ممکن است برای سرمایهگذاری بیشتر در ارتش خود و همکاری نزدیکتر به منظور پاسخگویی به تهدیدهای امنیتی احساس فشار کنند.
توکیو در شرایط کنونی در حال بحث و گفتگو بر سر همکاری با تایوان است. چندین دولت ممکن است در برابر آنچه که چالشهای پکن میدانند، اقدامات دیگری را انجام دهند.
سرانجام اینکه، شاید مهمترین آنها پیامدهای سیاسی مناقشه افغانستان است. اگرچه اکثریت
آمریکاییها هنوز از خروج دولت از افغانستان حمایت میکنند، اما خیلی متقاعد نشدهاند که بایدن به خوبی از پس آن برآمده است.