بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال در یادداشت خود بهقلم «جیمز زاگبی» نوشت: آیا دولت تهران به مذاکرات بازخواهد گشت؟ آیا واشنگتن با شرایط ایران موافقت خواهد کرد؟ آیا ایرانیها خواهان توافق هستند؟
من دوباره از خودم میپرسم که چرا ما این همه سرمایه سیاسی خرج میکنیم، این همه تحریم اعمال میکنیم و بسیاری از کشورهای مهم را برای رسیدگی به این مشکل درگیر میکنیم، در حالی که این توافق هیچ کاری برای رفع مشکلات واقعی منطقه انجام نمیدهد.
واقعیت ساده این است که ایران بمب هستهای ندارد و پذیرش آن برای برخی دشوار است، حتی اگر بمب هستهای داشته باشد، شانس استفاده از آن نزدیک به صفر است. در همین حال، مشکل واقعی ایران نقش مداخلهجویانهای است که در سراسر منطقه ایفا میکند.
اول اینکه، ایران بمبی ندارد و اگر هم داشته باشد به دو دلیل بعید است که از آن استفاده کند. در این عصر، استفاده ایران از کلاهک هستهای، محکومیت و عواقبی که پایان جمهوری اسلامی را نشان میدهد را به دنبال دارد. بعلاوه، ایران هرگز نمیتواند از بمب هستهای به دلیل پیامدهای انفجاری آن استفاده کند. اگر این کشور اسرائیل را بمباران کند، جان تعداد بیشماری از فلسطینیها، اردنیها و لبنانیها و احتمالاً بسیاری دیگر را نیز میگیرد. در واقع، اگر ایران از بمب هستهای در همسایگی خود استفاده کند، کل منطقه از جمله خود این کشور ویران خواهد شد.
به همین دلایل، اسرائیل {رژیم صهیونیستی}، با وجود داشتن صدها کلاهک هستهای، هرگز از آنها در جنگهای متعدد با همسایگان عرب خود بهره نبرده است و در آینده نیز نمیتواند از آنها استفاده کند. همین امر در مورد هند، پاکستان و کره شمالی نیز صادق است.
با توجه به این موضوع، تنها دلیل ظاهری داشتن چنین سلاحی، مورد ستایش قرار گرفتن است. ایران در مرکز عرصه جهانی قرار دارد و همه قدرتهای جهان با رهبران این کشور دیدار میکنند و آنها را جدی نمیگیرند. این دقیقاً همان نوع توجهی است که سیاستمداران ایران به آن تمایل دارند و ما به آنها توجه میکنیم، در حالی که به کارهای واقعا خطرناکی که این کشور در سراسر منطقه انجام میدهد توجهی نمیکنیم.
از قضا، این اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بود که «تهدید هستهای» ایران را به نقطه توجه جهانی رساند. زمانی که دولت اوباما بر سر برجام مذاکره کرد، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) اتهاماتی را علیه این توافق رهبری کرد. دو دلیل برای این امر وجود دارد: اول اینکه اسرائیل و ایران به عنوان یک خنثیکننده به یکدیگر نیاز دارند. و دوم، مخاطب مورد نظر آنها جهان عرب است که بین آنها قرار دارد.
زمانی که اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در جریان درگیریهای سال 2006 لبنان را بمباران میکرد، ایران توانست با اعراب بازی کند و گفت: ببینید اسرائیل (رژیم صهیونیستی) چه میکند و تنها متحد ما، حزبالله، در مقابل آنها و آمریکا ایستاده است. در نتیجه، کمی بیش از یک دهه پیش، ایران و حزبالله در اکثر کشورهای عربی طرفداران خیلی زیادی داشتند. اما در دهه گذشته، زمانی که دسیسههای ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن به طور فزایندهای آشکار شد، این طرفداری از جمهوری اسلامی در سراسر منطقه به شدت کاهش یافت و برخی از اعراب، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را مدافع خود در برابر رفتار مداخلهجویانه تهران دانستند.
در این مرحله، کشورهای 1+5 و مذاکرهکنندگان آنها باید بر راههای کمک به عراقیها و لبنانیها در ساختن دولتهای غیرفرقهای تمرکز کنند که بتوانند شبههنظامیان مورد حمایت ایران را مهار کنند و آنها را تحت کنترل دولتهای متبوع خود درآورند. همچنین باید تلاشی هماهنگ در یمن برای توقف حمله حوثیها به مأرب و فشار برای مذاکراتی که میتواند به این درگیری چند ساله پایان دهد، انجام شود.