بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال اینترست در یادداشت خود بهقلم«برایان پاتریک بولگر» نوشت: به نظر میرسد روزی نمیگذرد که مؤسسه مطالعات جنگ به ما از تیرگی قریبالوقوع در جبهه روسیه نگوید. شبحی اروپا را فراگرفته است. شبحی از «اعتماد به نفس». وقتی با ارزهای «فیات» کار میکنید، مسئله اطمینان بسیار مهم است.
هنگامی که مورخان بطلمیوسی «پایان تاریخ» را در دهه 1990 پیشبینی کردند:
آن پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی و بازارها که اقتدارگرا، سنتی و… خوب، همهچیز را فراموش کردند، آنها حساب ژئوپلیتیک را فراموش کردند.
جو بایدن گفت روبل به نابودی خواهد رسید. وزیر دارایی فرانسه گفت که اقتصاد روسیه سقوط خواهد کرد؛
اما بهرغم این اظهارات مختلف، تحریمها و مسدود کردن داراییهای افراد و شرکتهای روسی، همراه با ذخایر ارزی بانک مرکزی روسیه، هیچ سونامی قابلتوجهی از تغییر نظام ایجاد نکرده است.
ارزهای فیات وعده پرداخت بدهی هستند. ازاینرو در برابر شوکهای اقتصادی آسیبپذیر هستند.
در حال حاضر، بانکهای آمریکا و اروپا که بهشدت در سبد اوراق قرضه سرمایهگذاری کردهاند، به مصرفکنندگان و سرمایهگذاران «مطمئن» متکی هستند.
پایگاه سرمایه از پول کاغذی ساخته شده و از تغییرات تأثیرپذیر است. بهاینترتیب، اقتصاد ارزهای فیات بر اعتماد متکی است؛ اما اقتصاد کالاهای منابع از «اعتماد» مصون هستند.
سزار اقتصادی میتواند به زمانی برگردد که آمریکا به استاندارد طلای خام در سال 1971 پایان داد.
این امر بیشتر استراتژیک بود تا اقتصادی. این پذیرش دلارهای نفتی بالاتر از طلا، انقلاب وابستگی به دلار را در سراسر جهان آغاز کرد.
حرکت به سمت ارزهای دارای پشتوانه منابع با مهر تأیید آمریکا به این روند و تلاش برای معکوس کردن آن، ظاهراً از طریق شکست اوکراین، تسریع شده است.
در زمان تنش زیاد، مانند اکنون در اوکراین، قیمت کالاها نوسان پیدا میکند و باعث بیثباتی میشود.
این به دلیل این واقعیت است که این کالاها بهعنوان وثیقه برای بسیاری از ابزارهای بدهی دیگر استفاده میشود.
(عامل) انقلاب در اقتصاد، بیت کوین نیست، بلکه ارزهای مبتنی بر منابع است.
غرب نابودی خود را تسریع کرده است.
این شتاب با جنگ اوکراین آغاز شد و آمریکا، غرب را مجبور به تحریم روسیه کرد.
از آنجایی که روسها برای قیمت طلای خود محدودیتی قائل شدند، سرمایهگذاران روسی با افت ارزش روبل مواجه شدند، بنابراین آن را مجبور به افزایش ارزش در برابر دلار کردند.
در شش ماه گذشته، روبل بهطور پیوسته تقویت شده است. سپس پوتین هجمه مضاعف را اضافه کرد که خریداران نفت باید توسط روبل یا طلا خرید کنند.
اگر با طلا بخرند، عملاً روی نفت تخفیف میگیرند. این نیز فشار زیادی بر عرضه طلا وارد میکند و قیمت را افزایش میدهد.
درواقع، تعهد غرب به نابودی روبل نتیجه معکوس داشته است. تقویت قیمت نفت تأثیر همزمان بر تقویت روبل داشته است. نتیجه این؟ در سرزمین کاغذ، کالاها پادشاه هستند.
روسیه و چین اکنون میتوانند قیمت طلا و نفت را کنترل کنند که این امر برای خود یک دوره تعیینکننده است.
در مجمع سرمایهگذاری اقتصادی سنپترزبورگ سال گذشته، مدیرعامل گازپروم در مورد تغییر به یک پویایی جدید هشدار داد: «بازی ارزش اسمی پول به پایان رسیده است، زیرا این سیستم اجازه کنترل عرضه منابع را نمیدهد.»
دنیای سیستم ذخیره دلاری رو به پایان است
. پول درونی توسط غرب بهطور مصنوعی متورم شده است تا داراییهای شرق را ارزان بخرد.
اکنون زمان بازپرداخت برای شرق است. غرب بر قواعد و قوانین بهعنوان ابزاری برای به دست آوردن ثروت تأکید میکند.
اما بههرحال دلار همچنان ارز ذخیره است. این تغییر بنیانبرانداز یک شبه اتفاق نمیافتد؛ اما زمینهاش آماده میشود.
بحران بانکی کنونی در کردیت سوئیس، در دویچه بانک و سایرین، نشانه ضعف سیستم فیات است.
در هنگام فشارها، بانکها تمایل کمتری به ریسک بازی درون پولی دارند. ارزها توسط کالاها پشتیبانی نمیشوند. با این حال، با پول خارجی، ارزها توسط کالاهای سخت حمایت میشوند.
این جذابیت سیستم جدید است. در زمان فشارهای بانکی، بانکهای مرکزی مجبور میشوند وارد عمل شوند و پول جدید چاپ کنند؛ بنابراین ارز بیشتر تضعیف میشود. این اکنون در غرب در حال انجام است. مرگ تدریجی ارزهای فیات.
در همین حال، کمیسیون اقتصادی اوراسیا در حال آماده شدن برای ارزی با پشتوانه کالایی است که بر اساس بسته کالایی از طلا، آب، نفت، غلات و فلزات است.
برای آنها، مصادره ذخایر دلاری توسط تحریمها، ایدههای جدیدی را بهپیش میبرد. این برعکس جهانی شدن است.
جرد دایموند در «کتاب فروپاشی: چگونه جوامع شکست یا موفقیت را انتخاب میکنند» استدلال میکند که تمدنها به دلایل مختلفی سقوط میکنند:
محیطزیست، جمعیت، از دست دادن شرکای تجاری. او بهویژه به «شجاعت تمرین تفکر بلندمدت و اتخاذ تصمیمهای جسورانه، شجاعانه و پیشبینیکننده در زمانی که مشکلات قابل درک شدهاند» اشاره میکند.
او بیان میکند که نخبگان در این زمینه میتوانند فاجعهبار باشند زیرا آنها سیاستهای تفرقهانگیز کوتاهمدت را در تضاد با غایتشناسی جامعه اعمال میکنند.
این پاشنه آشیل لیبرالیسم اقتصادی است: صنعتیزدایی کوتاهمدت و قلمرو زدایی منجر به از بین رفتن اهداف نهایی غرب شده است.
جوامع فاقد معنا هستند و نخبگان برای پنهان کردن استخراج و انباشت، فلسفه فرهنگی خود ویرانگر را جایگزین میکنند.
اقدامات غرب، بقیه جهان را به پذیرش ایده ارزهای کالایی سوق داده است.
برای دلار آمریکا که بر اساس بدهی و اعتماد ساخته شده است، این میتواند به معنای عذاب حتمی باشد.