بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه میدل ایست آی در مطلب خود بهقلم «نلسون ونگ» نوشت: نفوذ فزاینده چین در منطقه غربآسیا، بهویژه در تسهیل آشتی بین عربستان و ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
البته از طرف دیگر، بسیاری از رسانههای غربی نقش چین در منطقه را کماهمیت یا نادیده گرفتهاند و این بیتوجهی به دلیل بیمیلی از پذیرش پایان سلطه غرب در منطقه است.
ارتباطات چین با غربآسیا به بیش از 2000 سال قبل بازمیگردد و در سالهای اخیر، عربستان، امارات، قطر، ایران و بسیاری از کشورهای دیگر در منطقه، فعالانه بهدنبال گسترش تجارت خود بودهاند و همکاری با چین بسیار در این زمینه میتواند مؤثر باشد؛
تخصص چین در زمینههایی مانند توسعه شهرهای هوشمند، فناوری دیجیتال و امور مالی، این کشور را به شریک منتخب این کشورها تبدیل کرده است و تقاضای تقریباً سیریناپذیر چین برای نفت و گاز منطقه، این پیوند را بسیار تقویت و محکم کرده است.
تصویر آمریکا و متحدانش از چین بهعنوان یک تهدید در غربآسیا تا حد زیادی نادیده گرفته میشود و کسی گول اینگونه تبلیغات منفی و بیپایه را نمیخورد.
در عوض کشورهای دیگر روز به روز، بیشتر به سمت چین تمایل پیدا میکنند و تلاش خود را برای همکاریهای مختلف بیشتر میکنند.
از طرف دیگر چین به فرهنگ مردم کشورهای دیگر احترام میگذارد و هرگز تلاشی برای استعمار سایر کشورها نکرده است.
اگر، همانطور که عموماً تصور میشود، جهان در مسیر چند قطبی شدن قرار داشته باشد و این دوره گذار سالها یا دههها طول بکشد، درگیریهای بین چین بهعنوان قدرت در حال ظهور و ابرقدرت موجود، آمریکا، در بسیاری از جبههها اجتنابناپذیر است.
این درگیریها ممکن است حول محور امنیت ملی و منطقهای، حفاظت از ذخایر مالی هر کشور یا مکانیسمهای حاکم بر آزادی تجارت و زنجیره تأمین جهانی باشد، البته بسیار موارد دیگری نیز وجود دارد.
اینکه آیا مشارکت چین در غربآسیا پایدار خواهد بود و چگونه با چالشهای اجتنابناپذیری که هم از خارج و هم از داخل منطقه غربآسیا و شمال آفریقا میآید، سروکله میزند چیزی است که باید دید و البته فشار اقتصاد داخلی چین، آن را دستخوش تحولات ساختاری میکند و این میتواند ورق را برگرداند.