بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه فارن پالیسی در یادداشت تازه خود بهقلم «میتو کرونیگ» نوشت: درحالی که روسیه تهدید به بزرگترین تهاجم زمینی به اروپا از زمان جنگ جهانی دوم میکند، مهمترین سوال استراتژیک قرن بیست و یکم روشن میشود: چگونه آمریکا میتواند دو قدرت بزرگ تجدیدنظرطلب، خودکامه و مجهز به سلاح هستهای (روسیه و چین) را به طور همزمان مدیریت کند؟ در پاسخ، بسیاری از سیاستمداران گفتهاند که واشنگتن باید واکنشی میانهرو نسبت به روسیه اتخاذ کند تا بر تهدیدی بزرگتر در منطقه هند-آرام توسط چین، متمرکز شود.
آمریکا همچنان قدرت پیشرو در جهان با منافع بینالمللی است و نمیتواند بین اروپا و هند-آرام یکی را انتخاب کند. در عوض، واشنگتن و متحدانش باید یک استراتژی دفاعی ایجاد کنند که بتواند همزمان روسیه و چین را بازدارد و در صورت لزوم شکست دهد.
در هفتههای اخیر، بایدن چندین هزار نیروی آمریکایی را برای تقویت جناح شرقی ناتو فرستاده است. جنگ بزرگ در اوکراین منجر به تهدید هفت متحد ناتو میشود که با روسیه، بلاروس و اوکراین مرز مشترک دارند.
پوتین علاقه آشکاری به احیای امپراتوری سابق روسیه نشان داده است و دیگر کشورهای آسیبپذیر اروپای شرقی شامل لهستان، رومانی یا کشورهای بالتیک، ممکن است هدف بعدی او باشند. تهاجم موفقیتآمیز روسیه به قلمرو متحد ناتو میتواند به معنای پایان اتحاد غربی و اعتبار تعهدات امنیتی آمریکا در سطح جهانی باشد.
تهدید چین نیز جدی است. «دریاسالار فیلیپ دیویدسون» -فرمانده سابق فرماندهی هند-آرام- پیشبینی کرد که چین میتواند ظرف 6 سال آینده به تایوان حمله کند.
علاوه بر این، روسیه و چین به طور فزایندهای با یکدیگر همکاری میکنند. همانطور که نشست این ماه بین «پوتین» و «شی جین پینگ» – رئیسجمهور چین- نشان میدهد، مسکو و پکن در حال ایجاد شراکت استراتژیک نزدیکتر از جمله در زمینه نظامی هستند.
دولت بایدن در ابتدا امیدوار بود که روابط با روسیه را پایدار و قابل پیشبینی نگه دارد تا بر چین تمرکز کند، اما پوتین ایدههای دیگری داشت.
سیاستمداران و کارشناسان استدلال میکنند که آمریکا منابع لازم برای مقابله با روسیه و چین را در اختیار ندارد و آسیا باید در اولویت قرار گیرد.
چین تمرینات نظامی در اروپا و غرب آسیا انجام داده است. رقابت نظامی با این کشور به معنای رقابت در سطح جهانی است.
واشنگتن باید هزینههای دفاعی را افزایش دهد. برخی ادعا میکنند که منابع محدود باعث انتخابهای سخت میشود، اما آمریکا میتواند همزمان از روسیه و چین بیشتر هزینه کند. آمریکا 24 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارد، در حالی که مجموعاً 19 درصد متعلق به چین و روسیه است.
برخی ممکن است استدلال کنند که اقتصاد آمریکا به دلیل رشد چین در حال افول است، اما ناکارآمدیهای داخلی این کشور شرقی رو به افزایش است. دیکتاتورهایی مانند شی، کنترل سیاسی را بر عملکرد اقتصادی در اولویت قرار میدهند.
چشمانداز بلندمدت اقتصادی روسیه نیز وخیم است. به طور خلاصه، حتی اگر این رقابت استراتژیک جدید به یک مسابقه تسلیحاتی دو در مقابل یک تبدیل شود، احتمالاً واشنگتن پیروز خواهد شد.
آمریکا میتواند متحدان خود را در اروپا و هند-آرام به سمت جهانی با استراتژی دفاعی سوق دهد. واشنگتن و متحدان آن نزدیک به 60 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارند و میتوانند منابع را برای حفظ تعادل مطلوب قدرت نظامی بر روی چین و روسیه به کار گیرند.
متحدان اروپایی باید در زمینه زره و توپخانه سرمایهگذاری نمایند، در حالی که متحدان آسیایی مینهای دریایی، موشکهای هارپون و زیردریاییها را خریداری میکنند. ارتش آمریکا باید اروپا را در اولویت قرار دهد، در حالی که نیروی دریایی این کشور هند-آرام را اشغال و نیروی هوایی نقش مهمی در هر دو صحنه ایفا میکند.
در نهایت و در صورت لزوم، واشنگتن همیشه میتواند از تجربه جنگ سرد خود استفاده و بیشتر به سلاحهای هستهای تکیه کند تا مزیتهای محلی و متعارف رقبای خود را خنثی سازد. حضور تسلیحات هستهای تاکتیکی آمریکا در اروپا برای چندین دهه به دفاع در برابر ارتش عظیم شوروی کمک کرد.
بازدارندگی همزمان چین و روسیه آسان نخواهد بود، اما بهتر از این است که وانمود کنیم واشنگتن میتواند با یک رقیب بزرگ یا دیگری در زمان مناسب خود مقابله کند.