بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «آناتول لیون» و «تد اسنایدر» نوشت: در 26 مارس، بایدن به وضوح خواستار تغییر حکومت در روسیه بود؛ در حالی که کارکنان بایدن سعی میکردند اظهارات وی را تکذیب کنند.
دو شرط اساسی برای جایگزینی پوتین وجود دارد. نخست اینکه، این موضوع باید از طریق خود روسیه انجام شود و آمریکا در آن دخالتی نداشته باشد.
دوم اینکه، این امر باید یک فرآیند کنترلشده باشد که حرکتهای انقلابی در آن وجود ندارد، زیرا در شرایط کنونی، احتمال اینکه انقلاب در روسیه به حکومتی از جناح راست فاشیست به جای حکومت لیبرال منجر شود، بسیار بیشتر است.
به نظر میرسد تندروهای غربی که میخواهند روسیه را تضعیف یا نابود کنند، علاقه واقعی به شخصیت حکومت پس از پوتین ندارند، چه رسد به سعادت مردم روسیه یا اوکراین. برای آنها کافی است که روسیه بهعنوان یک کشور فلج شود.
هیچ دولت روسی نمیتواند با تسلیم کریمه در صورت شکست کامل نظامی موافقت کند.
آن دسته از مفسران غربی (و لیبرال روسی) که به امکان جانشینی طرفدار غرب برای پوتین معتقدند، از برخی جهات همان اشتباه کسانی را مرتکب میشوند که خواستار تبدیل شدن روسیه به یک دولت عادی هستند.
آنها قدرت ناسیونالیسم را که در سراسر بلوک شوروی سابق حاکم است، نادیده میگیرند.
روسیه، هم در دوران یلتسین و هم در زمان پوتین، ناسیونالیسم دولتی اتحاد جماهیر شوروی (و حتی امپراتوری روسیه که قبل از آن بود) را به ارث برد.
تا آنجا که به روابط با غرب مربوط میشود، پوتین اکنون به وضوح موضع بسیار خصمانهای پیدا کرده است. اما قبلاً اینطور نبود.
برای مدت طولانی، پوتین اغلب به دنبال این بود که روسیه را بهعنوان «غرب سوم» (در کنار آمریکا و اروپا) نشان دهد.
حامیان آمریکایی تغییر حکومت باید نتایج غیرقابل پیشبینی و گاه وحشتناک تغییر نظام تحت هدایت آمریکا در سایر نقاط جهان را به خاطر بسپارند.
سابقه کاملاً وحشتناک آمریکا در تلاش برای مدیریت امور داخلی روسیه در دهه 1990، به ایجاد حکومت پوتین کمک کرد. اجرای دوباره آن میتواند چیزی حتی بدتر را ایجاد کند.