بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه کارنگی مقالهای بهقلم «ماها یحی» منتشر کرد که در آن آمده است: این ایده که غربآسیا صرفاً یک مکان برای قدرتهای بزرگ است، ظهور قدرتهای منطقهای و نفوذ قابلتوجهی که آنها جمعآوری کردهاند را نادیده میگیرد و به آنها اجازه میدهد تا نتایج را در سراسر منطقه و فراتر از آن رقم بزنند.
این سفر این ایده را تقویت کرد که وقتی منافع آنها با منافع آمریکا همسو نباشد، قدرتهای منطقه به سادگی راه خود را پیش میگیرند.
قدرتهای منطقهای نمیخواهند با ایران وارد جنگ شوند، بلکه میخواهند مذاکره کنند و راهی برای همزیستی پیدا کنند.
در حالی که آسمان عربستان اکنون به روی پروازهای غیرنظامی به خارج از اسرائیل(رژیم صهیونیستی) باز است، به نظر نمیرسد که ریاض به امضای توافق صلح با اسرائیل(رژیم صهیونیستی) نزدیکتر باشد.
بایدن چیزی برای ارائه نداشت جز اینکه اظهار داشت در حالی که به حمایت از راه حل دو کشوری ادامه میدهد، «میداند که این راه حل در کوتاه مدت ممکن نیست».
سرانجام، این دیدار عملاً ضربه مهلکی به لفاظیهای بایدن در مورد حقوق بشر وارد کرد. نگرشهای آمریکا تنها این تصور را در منطقه تایید کرد که آمریکا نمیتواند در مسیر حقوقبشر قدم بگذارد.
رئیسجمهور تلاش کرد با فلسطینیهایی که تحت اشغال زندگی میکنند، آرمان مشترکی ایجاد کند، با این حال، او از پاسخ دادن به پرستاری که از او برای کمک مالی برای بیمارستانهای بیتالمقدس شرقی تشکر کرده بود، اجتناب کرد.
سفر بایدن به منطقه کمتر بازتابی از بازنشانی استراتژیک به سمت یک منطقه آشفته بود و بیشتر پاسخی به بحرانها و ضرورتهای حمله روسیه به اوکراین بود، یعنی چگونگی افزایش عرضه نفت و نصب پرچم آمریکا در مقابل روسیه و پیشرفت چین.
بایدن علناً در مورد راه حل دو کشوری و 300 میلیون دلار کمک وعده داده شده صحبت کرد. اما نه بایدن و نه محمود عباس، باور نداشتند که آمریکا در ترویج آن جدی است.
«محمد بن سلمان» از این دیدار به آنچه میخواست رسید: عکسبرداری، تأیید اینکه بایدن پرونده قتل جمال خاشقجی را بسته است، و به رسمیت شناختن رهبری شاهزاده محمد. احتمالا بایدن قولهایی گرفته است که عربستان تولید نفت را افزایش میدهد، به یمن کمک میکند و با اقدامات متواضعانه اعتمادسازی در روابط عربستان و اسرائیل موافقت میکند.
اما هیچ حس واقعی وجود نداشت که عربستان ، امارات و شورای همکاری خلیجفارس آماده اقدام علیه تهران باشند.