آمریکا نقش محوری در ایجاد یک ائتلاف عربی شامل عراق، مصر، اردن و کشورهای خلیج {فارس} داشت تا مانع چیزی شود که به نام «صدور انقلاب ایران» به دیگر کشورهای اسلامی خوانده میشد.
این سیاست استراتژی اصلی آمریکا بود تا زمانی که شرکای اروپایی آن احساس کردند هیچ راه دیگری برای مهار بلندپروازیهای هستهای ایران نمانده جز این که امتیازاتی بدهند. این ایده به شدت مورد مخالفت اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و کشورهای خلیج {فارس} قرار گرفت. در نهایت، فشار نتیجه داد و وقتی که رییس جمهور دونالد ترامپ به کاخ سفید آمد، از توافق هستهای 2015 به نام برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» را به اجرا درآورد.
در واقعیت امر، سیخونک زدن به ایران مانع از برنامه فعال هستهای ایران نشد بلکه این کشور را به سمت تشدید برنامهاش به عنوان ابزاری برای چانهزنی سوق داد. این وضعیت بسیاری از سیاستگذاران آمریکایی را متوجه این واقعیت کرد که سیاستشان ایران را به عقب نرانده است. بر عکس، سیاستشان آن را ستیزهجوتر کرد و باعث شد تا از هند، متحد آمریکا، به آغوش چین پناه ببرد و جبهه چین را قویتر و نگرانکنندهتر کرد.
نخبگان سیاسی آمریکا مسخر این ایده شدهاند که اگر آمریکا قبل از آن که خیلی دیر نشده باشد مانع چین نشود، چین بزودی آن را از رهبری جهان دور خواهد کرد. هر چند که دولت جو بایدن در این مورد با دولت ترامپ اشتراک نظر دارد که چین مهمترین رقیب و دشمن آمریکا است اما به نظر میرسد که دولت بایدن در مورد روابط چین و ایران استراتژی متفاوتی داشته باشد و هدفش ایجاد شکاف بین ایران و چین است تا این که جبهه چین را تضعیف کند. بنابراین، هیچ تعجبآور نخواهد بود اگر شاهد نوعی نرمش مهربانانه آمریکا نسبت به ایران طی چند ماه آینده باشیم که میتواند باعث بهبودی روابط بین عربستان و ایران شود.
به نظر میرسد که عربستان سعودی بعد خروج رییس جمهور ترامپ و دامادش جرد کوشنر از کاخ سفید اندکی بیقرار شده باشد به خصوص این که این جریان با کنارگیری بنیامین نتانیاهو از قدرت در اسرائیل (رژیم صهیونیستی) همزمان شده بود.
روشن است که دولت جدید آمریکا با ولیعهد سعودی محمد بن سلمان (MBS) بر سر پرونده جمال خاشقچی رابطه خوبی ندارد و همانند دولت ترامپ به او چک سفید امضاء نمیدهد.
در نگاهی گستردهتر، شواهد زیادی از جمله خروج از افغانستان و عراق هست که کشورهای خلیج {فارس} را متقاعد کرده به این که استراتژی آمریکا در این ابتدای ریاست جمهوری بایدن متکی بر تمرکز قدرت در حوزه اقیانوسهای هند و آرام است و نزدیک شدن آمریکا به ایران به معنای برداشته شدن چتر آمریکا از سر کشورهای خلیج {فارس} است. این موضوع آنها را در مقابل ایران تنها میگذارد به خصوص این که اسرائیل (رژیم صهیونیستی) تمایلی به جنگیدن از جانب آنها ندارد و این چیزی است که بسیاری از رهبران اسرائیل (رژیم صهیونیستی) اعلام کردهاند.
هر چند که تفاوتهای زیادی بین عربستان و ایران است اما گذشته از هر چیز، دلیل اصلی دشمنی آنها این بود که در دو جبهه مختلف قرار داشتند. به عبارت دیگر، همراهی عربستان سعودی با آمریکا دلیل اصلی تنش روابطش با ایران بود. سعودیها احتمالا احساس کردهاند که ممکن است متحدشان آمریکا آنها را برای بهبود روابط با ایران قربانی کند. بنابراین، شاید آنها تمایل پیدا کردهاند که از آمریکا پیشی گرفته و قبل از آمریکا با همسایه خود ایران به توافقی برسند. اگر این اتفاق بیافتد، جهان اسلام به خوبی از آن استقبال میکند. «چنان که رسانههای سعودی خواهند گفت؛ این اتفاق دانایی رهبری سعودی را نشان میدهد که مشتاق به حفظ روابطی صلحآمیز و برادرانه با دیگر کشورهای مسلمان است» و هر دو کشور عربستان و ایران امتیازات اضافی به دست خواهند آورد.
بهبود روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی یک هدف اعلام شده از سوی ایران است. اگر عربستان سعودی بخواهد بادبانهایش را به سمت تهران بگیرد، با آغوش باز مورد پذیرش قرار خواهد گرفت و این به ایران کمک خواهد کرد تا وضعیتش را از یک کشور منفور به طرف مقبول در منطقه تغییر دهد.