بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه شورای آتلانتیک در یادداشت تازه خود بهقلم «اندرو پیک» نوشت: صحبتهای ایران در روز 27 اکتبر مبنی بر بازگشت به مذاکرات هستهای در وین، برای کسانی که خواهان توافق هستند، خبر خوشایندی است. اما هم موافقان و هم مخالفان برجام باید توافق کنند که این مذاکرات نمیتواند تنها یک تاکتیک بازدارنده دیگر باشد. زمان باید علیه ایران کار کند. دولت جو بایدن میتواند همزمان هم مذاکره کند و هم ایران را تحریم کند و باید از انعطافپذیری سیاست تحریمهای آمریکا برای کاهش صادرات نفت جمهوری اسلامی که در سال گذشته افزایش یافته است، استفاده کند.
به دلیل انعطافپذیری فوقالعاده قوانین تحریمهای آمریکا، که یکی از سیاستهای دولت دونالد ترامپ در قبال ایران بود، این کار میتواند بدون خطرات دیپلماتیک انجام شود. قدرت تحریمها به اراده قوه مجریه بستگی دارد نه به قوانین آن.
البته ایران برای یک توافق جدید پای میز مذاکره نیامد. اما جنبه اقتصادی سیاست ترامپ بدون شک موفقیتآمیز بود. هیچ دولت قبلی تحریمهای ثانویه را با موفقیت علیه جمهوری اسلامی اعمال نکرده بود، اگرچه از سال 1996 زمانی که قانون تحریمهای ایران و لیبی امضا شد، این تحریمها در حال اجرا بودند. این قانون، رئیسجمهور را موظف کرد تا طرفهای دوم مبادلات اقتصادی به ویژه شرکتهای اروپایی آن زمان که بیش از 20 میلیون دلار در بخش انرژی ایران سرمایهگذاری کرده بودند را تحریم کند.
نقطه ضعف این قانون این بود که وابسته به اراده قوه مجریه بود، یعنی در نهایت هرگز اجرایی نشد. زمانی که قانون جامع تحریمها در سال 2010 تصویب شد، از آن برای کاهش آستانه سرمایهگذاری در بخش نفت ایران و اضافه کردن برخی موارد اضافی استفاده شد. این امر توسط بخش 1245 قانون مجوز دفاع ملی در سال 2012 تقویت شد که تحریمهای ثانویه را بیشتر گسترش داد تا معاملات خاص با بانک مرکزی ایران را در بر گیرد.
دولت باراک اوباما از تهدید تحریمهای بخش 1245 و مشروعیت بینالمللی صادر شده توسط قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل متحد که تحریمهای این نهاد را علیه جمهوری اسلامی اعمال نمود، استفاده کرد تا کشورها را به کاهش واردات نفت از ایران وادار کند. زمانی که ایران در سال 2013 با توافق برجام موافقت کرد، مجموع تحریمهای آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا صادرات نفت خام این کشور را به زیر 800 هزار بشکه در روز کاهش داد. اکنون اقتصاد ایران با تعداد بشکههای نفت صادر شده در روز دوام آورده که منبع اصلی ارز و درآمد این کشور است.
در دولت ترامپ، این اثر اقتصادی جزئی به اثر تقریباً کلی تبدیل شد. پس از سال 2018، فعالیتهای اقتصادی غرب و سپس آسیا با بخش نفت ایران و حتی بسیاری از تجارت غیرتحریمی این کشور، به ویژه پس از اتمام معافیتها اساساً به صفر رسید.
اما حتی با اعمال تحریمهای شدید، حجم صادرات نفت هرگز به صفر نرسید. همیشه تبادلاتی با چین، سوریه و سایر کشورها وجود داشت که ایران از طریق آنها توانست به سطح مشخصی از صادرات دست یابد.
دردسر جدید بعد از انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیسجمهور ایران در خردادماه این است که تبادلات عادی شده است. ایران هیچ نشانهای از تمایل به واکنش متقابل برای از سرگیری پایبندی هستهای یا هر نوع حسننیت دیگری برای مهار حملات گروههای نیابتی در عراق و سوریه نشان نمیدهد. مذاکره چیزی نیست که آمریکا باید برای آن بپردازد، اما در حال حاضر مسلماً این کار را انجام میدهد.
اما خبر خوب این است که زمان این مذاکرات هنوز به نفع آمریکا است.
دولت بایدن به سادگی میتواند دوباره فشار آوردن به آنها را آغاز کند، به ویژه در خصوص صادرات نفت ایران به چین، بدون اینکه اذعان کند که در حال بازگشت به وضعیت موجود دوران ترامپ و روحانی است.
ایرانیها میتوانند با حسننیت مذاکره کنند یا اینکه رئیسی میتواند چهار سال عواقب اقتصادی وخیمی را برای مردم این کشور رقم زند.