بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال در یادداشت تازه خود نوشت: رقابت ایران و آمریکا پس از سال 1979 همیشه محل تماشا بوده است. در هیاهوی پس از برکناری شاه ایران، تظاهرکنندگان به سفارت آمریکا یورش بردند و 52 دیپلمات آمریکایی را برای بیش از یک سال گروگان گرفتند. تا به امروز، مردم میتوانند بخشی از لاشه یک هلیکوپتر آمریکایی را ببینند که در حین تلاش برای نجات دیپلماتهای آمریکایی در خارج از پایتخت سقوط کرد.
تهران اعلام کرد که قصد دارد 52 مقام ارشد و سیاستمدار آمریکایی را در پاسخ به ترور سردار قاسم سلیمانی تحت تحریمهای خود قرار دهد. آمریکا در مورد اقدامات ایران در خصوص شهروندانش، ایران را تهدید به «عواقب شدیدی» کرد.
نگرانی آمریکا موجه است، اما بعید است که تحریمها باعث شود آمریکاییها با مشکلات زیادی مواجه شوند. به نظر میرسد که هیچ یک از افراد موجود در این فهرست دارای تابعیت ایرانی نیستند. «نیکی هیلی» -سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل- با توئیت کنایهآمیزی گفت «به نظر میرسد مجبورم سفرم به ایران را لغو کنم.»
با این حال، یک استراتژی آزمایششده و آزمودهشده در پس این کار ایران وجود دارد که با ورود مذاکرات برجام به مرحله حساس، آشکارتر میشود. روز یکشنبه، یک روز پس از ادعای تهران مبنی بر تحریم آمریکا، «حسین امیرعبداللهیان» در مصاحبهای گفت که طرفهای مذاکرات وین به «توافق خوب» نزدیک شدهاند.
چیزی که به نظر میرسد یک رویکرد متناقض است. این کار به تهران اجازه میدهد که هم قاطعانه و هم پذیرا ظاهر شود و در عین حال محافظهکاران داخلی که نسبت به هرگونه توافق بدبین هستند، را گول بزند.
همزمان با مصاحبه امیرعبداللهیان، سازمان ملل مدعی شد که ایران هزاران سلاح توقیفشده در دریای عرب را به یمن ارسال کرده است. جای تعجب نیست که این سیاستها در صحنه بینالمللی اعلام نمیشوند، بلکه مبهم میمانند یا کاملاً تکذیب میشوند.
مذاکرهکنندگان در وین باید اولویتهای ساده را در نظر داشته باشند. تضمین امنیت منطقهای خاص غربآسیا که به اندازه کافی در قرارداد قبلی گنجانده نشده بود، امری حیاتی است. دورنمای ساخت سلاح هستهای توسط ایران ممکن است دیگر مانند گذشته برای کشورهای غربی فوریت نداشته باشد، اما همانطور که بارها نشان داده شده است، غربآسیای بیثبات، به جهانی بیثباتتر نیز منجر میشود.