بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه هاآرتص در یادداشت تازه خود بهقلم «آموس هارل» نوشت: «بشار اسد» -رئیسجمهور سوریه- بر سر قدرت مانده و این نتیجهای است که به لطف کمکهای عظیم روسیه و ایران از او و پس از جنگهای سرنوشتساز بین سالهای 2015 تا 2018 به دست آمده است.
اعتماد به نفس به اسد بازگشته و به نحو موثری از کنترل بر چیزی میگوید که دولت وی آن را «سوریه اصلی» مینامد. این اصطلاح اشاره به بخش نسبتا بزرگی از زمین سوریه دارد که از لاذقیه در غرب شروع میشود و تا حلب، حمص، دمشق، و تا منطقه درعا در جنوب ادامه مییابد.
سوریه حالا به چهار منطقه تقسیم شده که هر کدام تحت نفوذ یکی است: دولت اسد، منطقه ترکیه در شمال، کردها در شمال شرق و صحراهای شرقی نزدیک به مرزهای سوریه با عراق و اردن که منطقه فعالیتهای پراکنده شورشیان از جمله جناحهای افراطی است که به نام داعش و القاعده شناخته میشوند.
بنابر گزارش یک منبع در ارتش اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، جنگ سوریه از آغاز امسال و به دلیل اهداف عملی پایان یافته است. «بعد از این که گرد و غبار جنگ فروکش کرد، کارتها در سوریه از نو تعریف شدند. اسد در پیش چشم ما سوریه تازهای را شکل میدهد.»
این تغییر، جغرافیایی و جمعیتی است. بر اساس ارزیابیهای اطلاعاتی اسرائیل(رژیم صهیونیستی)، حدود یک سوم از جمعیت تحت کنترل دولت علوی است که این میزان نسبت به کل جمعیت در قبل از جنگ، دو برابر شده و نزدیک به 10 درصد نیز مسلمانان شیعه هستند، در حالی که این رقم قبل از جنگ 3 درصد بود. این یک تغییر واقعی است و بر چگونگی پیشرفت اوضاع در کشور تاثیر خواهد گذاشت.
دولت اسد علوی به واسطه اتحاد با شیعیان به علاوه روابطش با دیگر اقلیتها، میتواند بر روی وفاداری قریب به نیمی از جمعیت تحت کنترلش حساب کند.
در عین حال، حزبالله به کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شبکهای از ساکنان منطقه یک ردیف ایستگاههای نظارتی و پایگاههای جمعآوری اطلاعات در نزدیکی مرز با اسرائیل(رژیم صهیونیستی) ایجاد کرده است.
اما احیای سلطه دولت اسد در جنوب سوریه میتواند منجر به تلاشهایی از سوی دمشق شود تا دوباره نفوذش را در میان دروزیهای جولان تقویت کند. مسئلهای که دوباره در آینده مطرح خواهد شد، این است که اسرائیل(رژیم صهیونیستی) یا سوریه، کدام یک در پشت صحنه واقعا مسلط است.