بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده گیت استون در یادداشت تازه خود بهقلم «سورن کرن» نوشت: بسیاری از تحلیلگران استدلال میکنند که توافق هستهای اصلی و تجدید نظرشده اساساً در مورد مشروعیت بخشیدن به برنامه هستهای ایران است. آنها میگویند این معامله برای تقویت و نه تضعیف ایران طراحی شده است.
حکومتی که طی 40 سال گذشته شعارهای «مرگ بر آمریکا» را رهبری کرده، یک نظام غیرقابل قبول است. بعد از نفت، اقلام عمده صادراتی ایران، شبههنظامیان تروریست تحت فرماندهی سپاه پاسداران است.
دولت بایدن بسیاری از ایرادات اصلی توافق اولیه را برطرف نکرده است، به ویژه مفاد غروب که میتوانست محدودیتها را بر برنامه غنیسازی هستهای ایران تا سال 2031 یا زودتر لغو کند.
اگر ممکن بود ایران را وادار کنیم تا به شکلی مسئولانه عمل کند، میتوانستیم شاهد ایجاد تعادل بین سنیها باشیم.
رقابت بین سعودیها و ایرانیها که به دامن زدن به جنگهای نیابتی و هرج و مرج در سوریه، عراق و یمن کمک کرده است ما را ملزم میکند که به دوستانمان و همچنین به ایرانیها بگوییم که آنها باید راهی مؤثر برای اشتراکگذاری بیابند.
ترامپ به جای تلاش برای نوعی توازن، کاملاً به یک طرف متمایل شده بود: دو برابر کردن حمایت از اسرائیل… خروج از توافق هستهای ایران و پیوستن غیرتمندانه به محور ضدایرانی منطقه.
جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن، در مقالهای در ماه می سال 2020 استدلال کرد که آمریکا باید از اهرم خود برای دستیابی به یک روش جدید زندگی در میان کشورهای عضو استفاده کند.
ما به نمایشهای بیشتری از پیشرفت در جبهه سیاسی نیاز داریم تا رهبری کنونی در عربستان اعتبار ایجاد کند.
یک تعادل ژئوپلیتیکی جدید در غربآسیا شرکای مشکلساز آمریکا را مهار میکند.
میتوانیم چهار الزام استراتژیک را بیان کنیم: اول، اجازه برنامه هستهای بدون محدودیت را تا سال 2031 به تهران بدهیم؛ دوم، پایان دادن به تحریمها بر اقتصاد ایران؛ سوم، اجرای سیاست تطبیق ایران و نیروهایش در عراق، سوریه، یمن و لبنان و چهارم، تحمیل این سیاست به نزدیکترین متحدان آمریکا.