بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه وار آن راکس در یادداشت تازه خود نوشت:در مورد ناتو، آمریکا اغلب سعی میکند همه چیز را داشته باشد، رهبری آمریکا در اتحاد و افزایش بار متحدان.
جو بایدن در سخنرانی در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه 2021، به متحدان خود تاکید کرد که آمریکا بازگشته است و مصمم است موقعیت رهبری مورد اعتماد خود را به دست آورد، که این امر با استقبال از سرمایه گذاری فزاینده اروپا در قابلیتهای نظامی، دفاع مشترک ما را قادر میسازد.
اما تجربه اخیر در افغانستان نشان میدهد که چگونه شکل رهبری آمریکا میتواند متحدان را ناامید کند. حتی در حالی که مقامات آمریکایی با مقامات ائتلاف در مورد افغانستان مشورت میکردند، شواهد موجود و توضیحات خود بایدن نشان میدهد که تصمیم آمریکا برای خروج از افغانستان بر اساس ارزیابی منافع و اولویتهای آمریکا بوده و تصمیمی مشترک نبوده که به دنبال تعادل نگرانیهای متحدان باشد.
دیگر اعضای ناتو در انتقاد به آمریکا به طور غیرمعمول علنی اقدام نمودند، وزیر دفاع بریتانیا سیاست آمریکا را یک اشتباه توصیف کرد و رئیس حزب اتحادیه دموکراتیک مسیحی آلمان معضل موجود در افغانستان را بزرگترین چالش ناتو از 1945 میداند.
تاریخچه ائتلاف به طیف وسیعی از روشهای ارتباط مقامات آمریکایی با متحدان با دیدگاههای متفاوت اشاره میکند. به عنوان مثال، در مقابل مخالفت فرانسه با ارتش اروپا، دولت آیزنهاور رویکرد پیشنهادی خود را برای دفاع از اروپا تنظیم کرد.
در افغانستان، آمریکا نقش رهبری را بر عهده گرفت و از ابتدا رویکرد کلی ماموریت را هدایت کرد. یک روز پس از حمله 11 سپتامبر 2001، ناتو از ماده پنجم پیمان آتلانتیک شمالی استفاده کرد، که از اعضا میخواهد حمله به یکی را به عنوان حمله به همه تلقی کنند.
جبران سیاستهای آینده آمریکا در قبال ناتو؟
در طول مأموریت 20 ساله آمریکا در افغانستان، به نظر نمیرسید که ترجیحات متحدان نقش مهمی در فرایندهای تصمیم گیری آمریکا ایفا کند، حتی اگر تصمیمات آمریکا دامنه و رویکرد ماموریت ناتو را شکل دهد.
چالش نحوه ترکیب دیدگاههای متحدین در سیاستگذاری آمریکا مستلزم ارزیابی مجدد مفروضات اساسی و فرآیندهای بروکراتیک است.
علیرغم اصطکاک با دولت ترامپ و خستگی ناشی از جنگ طولانی، کشورهای اروپایی نیز نیروهای خود را در کنار افزایش سربازان آمریکایی از سال 2017 افزایش دادند و آنچه را که گروه بحران بینالمللی به عنوان «بیان نمادین پشتیبانی مهم» توصیف کرد، ارائه کردند.
با در نظر گرفتن اینکه نقطه شروع یک روند سیاستگذاری آمریکا معمولاً ارزیابی منافع ایاست، ممکن است تعدیل اهداف و تصمیمات آمریکا به دلیل نگرانی متحدان و شرکا بد نباشد. سیاستگذاران اعتقاد قابل قبولی دارند که ترجیحات آمریکا هرگز نباید در درجه دوم قرار گیرد ، حتی در ترجیح متحدان نزدیک. با این حال، قابل توجه است که به نظر میرسد متحدان به طور معمول سیاست آمریکا را در توسعه سیاست خود در مورد افغانستان در نظر میگیرند.
حتی اگر بتوان این چالشهای بوروکراتیک را برطرف کرد، ایدههای رهبری آمریکا تا حدی با توجه بیشتر به ترجیحات متحدان در تضاد است.
رهبری موضوعی مکرر در بحثهای مربوط به سیاست خارجی آمریکا است که افغانستان نمونه بارز آن است. یک روز پس از آنکه اوباما سیاست خود را در مورد افغانستان در سال 2009 اعلام کرد: (آمریکا باید همیشه در صحنه جهانی رهبری کند). معنای دقیق رهبری آمریکا ممکن است به خوبی مشخص نشده باشد، اما به نظر میرسد که حداقل آمریکا را تحت تأثیر قرار داده و دستور کار تصمیمات مشترک را تعیین میکند. بایدن و دیگر سیاستگذاران آینده آمریکا نباید تصور کنند که رهبری آمریکا بر تقسیم بار یا اتحاد متحدان خود افزوده است.
ممکن است متحدان به حمایت از سیاستهای ترجیحی آمریکا ادامه دهند ، اما ممکن است به طور فزاینده ای ناراضی شوند. اولویتبندی ترجیحات متحدین به حفظ وحدت اتحاد و شاید حتی تقسیم بار کمک میکند.