بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه ورلد پالتیک ریویو در یادداشت تازه خود بهقلم «نیسان رفعتی» نوشت: هنگامی که دولت ترامپ در سال 2018 از برجام خارج شد، 12 خواسته را در مورد جنبههای مختلف سیاست ایران مطرح کرد و خواستار تغییر تهران بود. از نگرانیهایی که شناسایی کرد، سه مورد مستقیماً به برنامه هستهای مربوط میشد و یکی به موضوعات دوجانبه یعنی آزادی شهروندان آمریکایی و متحدانش که توسط جمهوری اسلامی بازداشت شده بودند، پرداخت. بقیه به موقعیت منطقهای ایران، از جمله توسعه موشکهای بالستیک این کشور، که واشنگتن میخواست متوقف شود، و شبکه نیروهای نیابتی و شرکای آن از یمن تا شام، پرداخت. برای دستیابی به این اهداف، دولت ترامپ در درجه اول از فشار مالی استفاده کرد و تحریمهای یکجانبه گستردهای که به طور قابل توجهی به اقتصاد ایران آسیب زد، علیه آن اعمال کرد.
گسترش فعالیتهای هستهای ایران از سال ۲۰۱۹ فراتر از محدودیتهای برجام، و در دسترس بودن ظاهری توافق بهعنوان پایهای قابل قبول برای مذاکرات، دولت بایدن را بر آن داشت تا تصمیم بگیرد که احیای توافق را در تعامل با تهران دنبال کند. در سه سال گذشته، ایران اورانیوم را به سطوح بیسابقهای غنیسازی کرده، تحقیقات و توسعه را انجام داده و بازرسیهای بینالمللی را محدود کرده است. با این حال، در حال حاضر، چشمانداز عقب راندن این پیشرفتها به طور قطعی متفاوت است.
انتقال قدرت از حسن روحانی به ابراهیم رئیسی، مذاکرات وین را به مدت پنج ماه متوقف کرد و همچنین رئیسجمهور ایران تهدید کرد که پیشرفتهایی را که در شش دور مذاکرات با هماهنگی اتحادیه اروپا انجام شده بود، لغو خواهد کرد.
در سناریویی که برجام احیا و اجرا میشود، بحران منع گسترش تسلیحات هستهای در حال حاضر از صحنه خارج میشود. اما واشنگتن و مطمئناً بسیاری از متحدان منطقهایاش، نه تنها شاهد لحظهای نویدبخش، بلکه پرخطر خواهند بود. توافق هستهای پیشبینی میکند که در ازای محدود کردن فعالیتهای هستهای، ایران از سود اقتصادی حاصل از تجارت عادی، از جمله در بخشهای کلیدی درآمدزا مانند نفت، سود خواهد برد. نگرانی که شاید بیشتر از همه توسط اسرائیل(رژیم صهیونیستی) بیان میشود، اما برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس آن را به اشتراک میگذارند، این است که تهران از بودجه افزایشیافته برای تقویت توان نظامی خود و گروههای مسلحی که در منطقه حمایت میکند استفاده خواهد کرد.
براساس بیانیهها و سیاستهای گذشته، استراتژی دولت بایدن در حالی که مذاکرات در وین ادامه دارد، احتمالا شامل سه عنصر کلیدی است. اولین مورد تأکید بر این است که بازگشت به برجام به منزله یک حسننیت نیست و تحریمها همچنان ابزاری بالقوه برای رسیدگی به فعالیتهای غیرهستهای هستند. دوم این است که با متحدان خود در غربآسیا برای تقویت تواناییهای خود برای مقابله بهتر با تهدید ایران همکاری کند.
اولی به عنوان تضمینی برای شرکای منطقهای، و دومی بهعنوان یک بازدارنده مورد نظر در صورتی است که تهران نیروهای منطقهای خود را در برابر منافع آمریکا و متحدانش منعطف کند.
سومین مولفه ممکن برای رویکرد آمریکا به یک راهحل دیپلماتیک و شاید چالش برانگیزترین آن بستگی دارد: استفاده از برجام به عنوان پایهای برای تعامل با ایران در موضوعاتی که فراتر از شرایط موجود توافق است. تا کنون، جمهوری اسلامی تا حد زیادی امکان گفتگوهای سرگرمکننده در مورد یک معامله «طولانیتر و قویتر» را چه با آمریکا به صورت دوجانبه و چه با قدرتهای جهانی درگیر در مذاکرات وین رد کرده است.
آمریکا ممکن است به عنوان مکمل یا زمینهساز تلاش برای کاهش تنشها با ایران، از گفت وگو بین ایران و همسایگانش، به ویژه کشورهای عربی خلیجفارس حمایت کند. امارات و اخیراً عربستان هر دو بی سر و صدا با ایران تعامل دوجانبه داشتهاند و در ماه نوامبر، 6 دولت شورای همکاری خلیجفارس در بیانیه مشترکی با آمریکا خاطرنشان کردند که «روابط اقتصادی عمیقتر پس از لغو تحریمهای آمریکا تحت برجام به نفع منطقه است.»