بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه ناینتین فورتی فایو در مقالهای بهقلم «دنیل دیویس» نوشت:در حالی که اکثر کشورهای غربی و اوکراین از تصمیم واشنگتن و برلین برای اعطای تانکهای ام1 آبرامز و لئوپارد2 به اوکراین استقبال کردهاند ، بهطور پیشبینیشده تعداد کمی وجود دارند که میپرسند بعد از آن چه؟
ناکامی در ایجاد یک استراتژی منسجم و واقعبینانه در موردحمایت ما از اوکراین در جنگ با روسیه، خطر هدر دادن داراییهای نظامی و منابع مالی ارزشمند، بهشدت زمین خورده است که آمریکا یا قدرتهای غربی ناخواسته وارد جنگی میشوند.
متأسفانه، ما در دهههای اخیر سابقه نسبتاً بدی داریم که نتوانستهایم به چیزی فکر کنیم.
بسیاری از مطالعات و گزارشها به این نتیجه رسیدند که یکی از دلایل اصلی شکست عملیات آزادی عراق در سال 2003 این بود که واشنگتن نتوانست هیچ فکر جدیای در مورد این سؤال که «آخر چه میشود»
پس از کارزار نابودی ارتش صدام حسین، انجام دهد. انتخاب برای سرنگونی نظامی عراق خطر بسیار کمی را برای آمریکا به همراه داشت و به خلاقیت کمی در شکلگیری این طرح نیاز داشت:
ارتش عراق که زمانی موردستایش قرار میگرفت در سال 1991 متلاشی شد و تحت یک دهه تحریمهای فلجکننده که صدام را از بازسازی ارتش خود باز داشت، از بین رفت.
مطمئناً، ائتلاف به رهبری آمریکا، مقاومت سازمانیافتهی کمی که در عراق وجود داشت را کاهش داد و مرحله متعارف جنگ عملاً ظرف پنج هفته به پایان رسید. با این حال، جدا از برخی ادعاهای خوشبینانه مبنی بر اینکه « دموکراسی عراق موفق خواهد شد »، واشنگتن هیچ ایدهای نداشت که پس از بیکار شدن تانکها چه کند.
آنچه بعداً اتفاق افتاد این است که پنتاگون و وزارت امور خارجه بهدنبال چیزی برای توجیه ادامه حضور خود بودند و در طول مسیر، چیزهایی درست میکردند.
نتیجه هرج و مرج کامل آن ، تغییر مأموریت و زخمی و کشته شدن دهها هزار نیروی آمریکایی بود . انتظار میرود که نیروهای آمریکایی برای سالهای آینده باقی بمانند و دولت این کشور عمیقاً بیثبات باقی بماند .
در هر یک از آن نمونهها، ما هیچ تصوری برای «آنچه بعد میآید» نداشتیم و به استثنای افغانستان شرمآور، ارتش ما تا به امروز در هر مکان به زوال خود ادامه میدهد.
شواهدی در حال انباشته شدن است که نشان میدهد ما در حال تمایل به تکرار این مصیبت ظاهراً پیش فرض در تعامل با اوکراین هستیم. تعدادی سؤال اساسی وجود دارد که کاخ سفید باید قبل از هر اقدامی در آن جنگ میپرسید و به آنها پاسخ میداد.
قبل از اینکه کاخ سفید با افزایش قابلتوجه حمایت نظامی و مالی ما از کییف پس از تهاجم روسیه در 24 فوریه 2022 موافقت کند، بایدن باید تعدادی سؤالات سخت را مطرح میکرد و گزینههای سیاسی را از کارکنان ارشد خود میخواست.
ناتوانی در پرسیدن و پاسخگویی به سؤالات سخت، منجر به گسترش مأموریت و تقریباً منجر به شکست نهایی سیاست میشود.
بسیار مهم است که رئیسجمهور به همه این سؤالات پاسخ دهد و سپس سیاستی را تدوین کند که بیشترین شانس را برای تولید نتایجی داشته باشد که به نفع کشور ما باشد و متحدان ما را تضمین کند.
حداقل، کاخ سفید باید اطمینان حاصل کند که ما آنقدر حمایت نظامی از اوکراین ارائه نمیکنیم که امنیت ما را با کاهش ذخایر وسایل نقلیه و مهمات ما به خطر بیندازد، بایدن باید تعیین کند که این خطوط کجا هستند.
در نهایت، هدف هر سیاست خارجی آمریکا که با جنگ اوکراین و روسیه همراه است، باید پایان دادن به مناقشه بهگونهای باشد که زمینه را برای یک درگیری مجدد در آینده فراهم نکند.
مثلاً پایان بد جنگ جهانی اول زمینه را برای جنگ جهانی دوم فراهم کرد. امنیت بلندمدت آمریکا و اروپا برای امنیت ما بسیار مهم است.
پایان دادن به جنگ با شرایط قابلقبول دوجانبه و اجتناب از هرگونه تضمین امنیتی آشکار یا ضمنی، بهترین شانس را برای امنیت طولانیمدت به واشنگتن میدهد.