بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه جروزالم پست در یادداشت خود بهقلم «مارک ریجو» نوشت:در طول چندین دهه، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) پیوسته اتحاد خود با آمریکا را بر روابط با چین در اولویت قرار داده است.
اگر پکن بخواهد این موضوع را به چالش بکشد، میتواند عادیسازی با جهان اسلام را ترویج کند.
انقلاب چین معمولاً با تأسیس جمهوری خلق چین توسط مائو تسه تونگ در 1 اکتبر 1949 مرتبط است.
در حالی که میانجیگری اخیر پکن برای عادیسازی روابط ایران و عربستان یک رویداد مشابه زمین درهم شکستن نیست، با این وجود، دگرگونی قابلتوجهی را تأیید میکند.
در سال 1950، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) اولین کشور در منطقه بود که جمهوری خلق کمونیستی را به رسمیت شناخت، در حالی که اعراب و ایران روابط خود را با جمهوری چین به رهبری «چیانگ کای شک» در مورد تایوان حفظ کردند.
اما اگرچه پکن با به رسمیت شناختن متقابل موافقت کرد، روابط به پایان نرسید. با شروع جنگ کره در ژوئن 1950، نخستوزیر «دیوید بن گوریون» روابط با آمریکا را در اولویت قرار داد و از افتتاح سفارت در پکن خودداری کرد.
در سال 1985، اسرائیل(رژیم صهیونیستی) کنسولگری خود را در هنگ کنگ که در آن زمان هنوز تحت کنترل بریتانیا بود، بازگشایی کرد تا بهعنوان یک موقعیت پیشرو برای تماس با پکن باشد.
چین بهنوبه خود محدودیتهای سفر برای بازدید از اسرائیلیها را کاهش داد و با مبادلات غیردولتی موافقت کرد: دانشگاهیان، بازرگانان، شخصیتهای فرهنگی و موارد مشابه.
اولين بحران بزرگ در روابط چين و اسرائيل(رژیم صهیونیستی) در سال 2000 رخ داد.
تحتفشار آمريكا، اسرائيل(رژیم صهیونیستی) از قرارداد امضاشده با چين براي تامين سيستم هشدار زودهنگام هوابرد Phalcon خارج شد.
نخستوزیر«ایهود باراک» مجبور بود بین این معامله بسیار سودآور و روابط اسرائیل(رژیم صهیونیستی) با آمریکا یکی را انتخاب کند و بهدرستی واشنگتن را در اولویت قرار داد.
در طول چندین دهه، اسرائیل (رژیم صهیونیستی)پیوسته اتحاد خود با آمریکا را بر روابط با چین در اولویت قرار داده است.
اگر پکن بخواهد بهطور جدی این رویکرد دیرینه اسرائیل(رژیم صهیونیستی) را به چالش بکشد، میتواند از نفوذ جدید خود در سراسر جهان عرب و اسلام برای ترویج عادیسازی با اسرائیل استفاده کند.