بهگزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه آنتیوار در مطلب تازه خود بهقلم « جی بریکمونت» نوشت: مشکل اینجاست که دستکم دو راه برای پایان دادن به این جنگ وجود دارد که هر دو آشتیناپذیرند.
راه نخست، دیدگاه فعلی دولتهای آمریکا و اوکراین، سبزهای اروپا و اکثر رسانههای ماست که تهاجم روسیه را نامشروع و بیدلیل میدانند و فقط باید دفع شود و اوکراین باید تمامی سرزمین خود از جمله کریمه را دوباره به دست بیاورد. کریمه از سال 2014 به روسیه ضمیمه شده است.
راه دیگر، مورد حمایت افرادی متفاوت نظیر چامسکی، پاپ، لولا در برزیل و کیسینجر است که راهحل مذاکره را اجتنابناپذیر میدانند و این در عمل بدان معناست که اوکراین از سرزمینهایی نظیر کریمه و دونباس و احتمالا سرزمینهایی دیگر چشم بپوشد و همچنین، این کشور باید موضع بیطرفی را نیز بپذیرد.
مشکل راه اول در منصفانه بودن آن است، زیرا فرض بر این است که یک اوکراین و یک ملت اوکراینی مورد حمله روسیه قرار گرفته، اما اوکراین که استقلال خود را با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 به دست آورد، کشوری نبوده که در گذشته به روسیه ملحق شده باشد.
یقینان یک اوکراین تاریخی وجود داشته که جذب امپراطوری روسیه شده بود، اما آنچه که در سال 1991 مستقل شد، جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین سابق بود که در سال 1922 و به دنبال انقلاب اکتبر به وجود آمده بود و مردم روسزبان شرق اوکراین را در خود جای داشت و نظر آنها هیچگاه توسط کسی پرسیده نشد.
روسها اغلب قضیه جنگ کوزوو را پیش میکشند و میپرسند: اگر مداخله ناتو در آنجا و برای حمایت از کوزووییها مشروع بود، چرا «عملیات نظامی» روسیه برای حفاظت از ساکنان دونباس مشروع نباشد؟
هیچ راهحل سادهای برای این نوع جنگ وجود ندارد. در اصل یک راهحل وجود دارد و آن، پرسش از مردم محلی از طریق رفراندوم است که هر جمعیتی بگوید میخواهد متعلق به کدام طرف باشد، اما این راهحل تاکنون از سوی کسی پذیرفته نشده است.
باید امیدوار باشیم که قدرتهای خارجی از حل و فصل این درگیریهای داخلی برای پیشبرد منافع اقتصادی و استراتژیک خود بهرهبرداری نکنند. با این حال، آمریکا و بریتانیا از سال 2014 به این سو و در اوکراین خلاف این جهت کار کردهاند، حتی اگر نگوییم پیش از این نیز چنین کردهاند.
میتوان در اصل راهحل صلحآمیزی را از طریق مذاکره با رهبران استانهای شورشی به دست آورد و این همان چیزی است که در توافقنامههای مینسک در نظر گرفته شد و دولت اواکراین هم آن را پذیرفت، اما هیچگاه اجرا نکرد.
به علاوه، برای معماران جنگ در یوگسلاوی، عراق، لیبی و افغانستان خیلی دشوار است که بتوانند بهعنوان مدافعان بزرگ حقوق بینالملل در برابر روسها ظاهر شوند.
تنها راه توجیه این رفتار دوگانه این است که بپذیریم در طرف آمریکا قرار گرفتهایم، خواه به دلیل اینکه با ارزشهای آن اشتراک نظر داریم، یا به خاطر منافع خودمان طرف آن را گرفتهایم.
تا آنجایی که به ارزشها مربوط میشود، ما باید فراتر از شعارهای فسیلشده در مورد دموکراسی برویم و اینکه هیچ کس و قطعا نه روسها و نه چینیها آن را به خطر نمیاندازند و نسبت به هیولای سیاست خارجی آمریکا آگاه باشیم.
حتی بدون بازگشت به جنگ عراق یا ویتنام هم میتوان به یمن اندیشید، جایی که عربستان جنگی به مراتب وحشیانهتر از جنگ روسیه در اوکراین به راه انداخته و مسلح به تسلیحاتی است که از آمریکا و متحدان اروپاییاش دریافت میکند.