بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «یورگن ارستروم مولر» نوشت: قسمتی عظیم از سیاست جغرافیایی درک، در مورد سیگنال دادن بهطرف دیگر است در حالی که میدانیم او نیز درک متقابل به دریافت این سیگنال دارد.
این یکی از درسهای مهم از تاریخ گستردهتر دیپلماسی است، به عبارت دیگر در این زمینه طرف مقابل باید آماده شنیدن باشد و قادر به رمزگشایی پیام اصلی باشد.
یک سیگنال قوی از طریق روابط دیپلماتیک پکن، به غرب، بهویژه آمریکا ارسال میشود، که بیان میکند مسیر چین بهعنوان یک نیروی برهم زننده برای تضعیف سیستم هدایت اقتصاد جهانی در حال تبدیل به یک پله برای پیشرفت اقتصاد جهانی است و از کشورهای غربی درخواست میکند تا تجدیدنظر کنند.
در واقع، در حالی که چین با چالشهای اقتصادی خود دست و پنجه نرم میکند، علاقه زیادی به حفظ یک اقتصاد جهانی باثبات دارد؛
او میخواهد که پس از دستیابی به توسعه یک اقتصاد متکی بهخود و ارتباط نزدیکتر با روسیه، دوباره وارد جامعه جهانی و بهویژه اقتصاد جهانی شود تا بتواند مسیر خود را برای یک معادله بزرگتر هموار کند.
علاوه بر نارضایتی عمومی، منطقی به نظر میرسد که باور کنیم دلیل اصلی این بازنگری ناگهانی سیاست و تغییر مسیر، این نگرش بود که اقتصاد در حال تغییر مسیر خود به یک شیب رو به پایین است و این مسئله برای رهبری این چشمانداز غیرقابل تحمل بود.
حزب کمونیستی چین به نظر میرسد که به این نتیجه رسیده است، بهترین راه برای انجام این کار، حداقل در حال حاضر، ترمیم روابط خود با غرب است؛ به طور مثال «فو کونگ» -سفیر جدید چین- در اتحادیه اروپا، اخیراً مصاحبه ای انجام داده است که بهشدت از تقویت روابط دوجانبه حمایت میکند.
اکنون توپ در زمین آمریکا و اتحادیه اروپا است و خطر اینجاست که با توجه به موقعیت سیاسی چین نسبت به روسیه، اوکراین و همچنین روابط و اختیارات او برای کنترل وضعیت جهانی؛ اتحادیه اروپا و آمریکا، مسئله همکاری اقتصادی را نادیده گرفته و اعمال سیاستهای خود را اولوییت دهند
اگر چنین باشد، فرصت در حال ظهور از دست خواهد رفت و جهان از یک تعادل ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی با ثبات، دورتر میشود.