loader image

جستجو

China Shipbuilding; A threat to America

ناینتین فورتی فایو:
کشتی‌سازی چین؛ تهدیدی برای آمریکا

مرکز مطالعات سورین

چکیده

وبگاه «ناینتین فورتی فایو» در مقاله‌ای با اشاره به اینکه کشتی سازی چین، تهدیدی برای آمریکاست، تاکید کرد: چین نه‌تنها در ظرفیت ساخت کشتی‌های جنگی، بلکه در کشتی‌های بازرگانی بافاصله بسیار از آمریکا پیشی گرفته است.

فهرست مطالب

به‌گزارش مرکز مطالعات سورین، وبگاه ناینتین فورتی فایو در مقاله‌ای به‌قلم «جیمز هلمز» نوشت:

این تفکر که نیروی دریایی که بیشترین تعداد را دارد برنده می‌شود، در میان کسانی که از اختصاص بودجه و منابع بیشتر به کشتی‌سازی متنفر هستند،

موافقان بسیاری دارد. این تفکر است که به شکاکان اجازه می‌دهد استدلال کنند که چون نیروی دریایی آمریکا بر دشمنان احتمالی برتری دارد.

بنابراین، مقدر شده است که پیروز شود، حتی اگر کنگره و دولت‌ها بودجه‌ کشتی‌سازی را برای دهه‌ها کاهش داده‌اند. همه‌چیز خوب است.

دیگر این‌گونه نیست. اکنون‌که نیروی دریایی ارتش آزادی‌بخش خلق چین (PLA) ازنظر تعداد کشتی‌ها از نیروی دریایی آمریکا پیشی گرفته است دیگر زیاد این استدلال‌ها را نمی‌شنوید. اعتراف به اینکه مشکلی دارید، اولین قدم برای یافتن راه‌حل است.

و ما مشکل داریم این موضوع قدیمی و دردناک اکنون به خاطر داستانی که هفته گذشته در منطقه جنگی منتشر شد، به تیترها بازگشته است و تفاوت بین ظرفیت کشتی‌سازی آمریکا و چین را برجسته می‌کند.

«جو ترویتیک» در یک آمار از دفتر اطلاعات نیروی دریایی (ONI) رقابت استراتژیک در اقیانوس آرام را بررسی می‌کند.

این آمار نشان می‌دهد که چین می‌تواند بیش از دویست برابر تولید کشتی‌های آمریکا، بر اساس تناژ، کشتی تولید کند.

این بدان معناست که چین نه‌تنها در ظرفیت ساخت کشتی‌های جنگی، بلکه در کشتی‌های بازرگانی بافاصله بسیار از آمریکا پیشی گرفته است.

نیروی دریایی PLA تا اواسط دهه 2030 بیش از 400 کشتی را در اختیار خواهد داشت درحالی‌که نیروی دریایی آمریکا 300 فروند کشتی خواهد داشت.

علاوه بر این، ظرفیت عظیم کشتی‌سازی به این معنی است که چین تعمیر کشتی‌های آسیب‌دیده در نبرد را بسیار آسان‌تر از آمریکا می‌یابد که برای حفظ ناوگان فعلی خود تلاش می‌کند، چه رسد به اینکه قدرت رزمی خود را در جنگ بازسازی کند.

همچنین نباید توانایی چین برای تولید انبوه بدنه‌های کشتی‌های تجاری را نادیده بگیریم. همانطور که مورخ آلفرد تایر ماهان آن را به تصویر می‌کشد، نیروی دریایی زنجیره‌ای است که تولید در داخل را به بنادر خارج از کشور متصل می‌کند.

کشتیرانی دریایی و تجاری باهم حلقه اصلی و ضروری در زنجیره نیروی دریایی را تشکیل می‌دهند. آن را بشکنید و کل کشور از هم می‌پاشد.

کشتی‌های بازرگانی بار را در زمان صلح حمل می‌کنند و تجارت خارجی را انجام می‌دهند که کشور را ثروتمند می‌کند و به حمایت از نیروی دریایی آن‌ها کمک می‌کند.

در زمان جنگ، کشتی‌های تجاری به تجارت ادامه می‌دهند و درعین‌حال به‌عنوان کمکی ناوگان، جابجایی نیروها و تجهیزات جنگی در اطراف مناطق درگیر عمل می‌کنند.

حلقه مرکزی در زنجیره نیروی دریایی چین قوی به نظر می‌رسد. در مقابل، زنگ‌زدگی به زنجیره نیروگاه دریایی آمریکا صدمه وارد کرده و بدنه‌های کشتی‌ها نشانه کمی از خرد شدن را نشان می‌دهد.

این اوضاع تا زمانی که دولت، جامعه و نیروهای مسلح آمریکا تصمیم سیاسی آگاهانه‌ای برای سرمایه‌گذاری مجدد در کشتی‌سازی نکنند، ادامه خواهد داشت.

اما معیارهای بسیار بسیار دیگری برای قضاوت در مورد پتانسیل جنگی یک کشتی جنگی وجود دارد.

کاپیتان وین هیوز تاکتیک ناوگان، پیشاهنگی، فرماندهی و محدوده سلاح را به‌عنوان عوامل تعیین‌کننده موفقیت یا شکست تاکتیکی می‌داند.

در مقایسه با یک ناو سنگین، یک حریف سبک‌تر ممکن است دارای حسگرهای بهتر، مهمات دوربردتر یا توانایی برتر برای هماهنگی استفاده از حسگرها و سلاح باشد.

یا ممکن است یک کشتی سنگین برای مأموریت‌های اشتباه مسلح شود. برای مثال، نیروی دریایی آمریکا مدت‌هاست که ناوگان سطحی خود را برای پدافند هوایی و موشکی بهینه‌سازی کرده است و درگیری‌های سطح به سطح را کمرنگ کرده است.

نیروی دریایی PLA ناوگان خود (و بازوهای پشتیبانی از نیروی آتش مستقر در ساحل) را برای شکست ناوگان سطحی دشمن بهینه کرده است.

بنابراین همانطور که مشخص است، تناژ معیار مهمی برای سنجش قدرت دریایی است.

اما این به این دلیل است که به رهبری این امکان را می‌دهد که بدنه‌های زیادی را تولید، نگهداری و تعمیر کند و انواع و اندازه‌ها را متناسب با نیاز خود انتخاب کند. بزرگ‌تر ممکن است بهتر باشد یا نباشد.

بنابراین، تناژ بیشتر معیاری برای پتانسیل صنعتی دریایی است تا قدرت رزمی ناوگان. برای اندازه‌گیری قدرت رزمی یک کشتی، باید مشخصات فنی آن را با جزئیات بررسی کنید.

تناژ، یکی از متغیرهای مهم است. بدنه‌های بزرگ‌تر می‌توانند مهمات، سوخت و انبار‌های بیشتری را حمل کنند.

خوشبختانه، کشور نیازی به بازسازی زیرساخت‌های دریایی خود به‌طور کامل از صفر ندارد. برای مثال کارخانه کشتی‌سازی فورریور نیروی دریایی در کوئینسی نزدیک به یک قرن کشتی‌های جنگی تولید می‌کرد تا اینکه در سال 1986 بیکار شد.

بررسی مزایا و معایب راه‌اندازی مجدد آن ارزشمند است. زیرساخت‌های دیگری نیز وجود دارد. بعلاوه، محل‌های کوچک‌تری در سراسر کشور وجود دارد که می‌توانند جنگنده‌های سطحی کوچک بسازند و دکترین نیروی دریایی مستلزم استقرار گروه‌هایی از جنگجویان کوچک است که بتوانند قدرت رزمی را در دریا پراکنده کنند.

آمریکا باید کشتی‌های خارجی بخرد. چین ممکن است بزرگترین کشور کشتی‌سازی جهان باشد، اما دو کشتی‌ساز بزرگ بعدی متحدان نزدیک آمریکا هستند، یعنی کره جنوبی و ژاپن. این منبعی است که باید از آن استفاده کنیم.