بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «یورگن اورستروم مولر» نوشت:بعید است که پوتین با وجود هیاهوی رسانهای، قصدی برای حمله به اوکراین داشته باشد. او بسیار زیرکتر از این حرفهاست و یقینا میداند که هزینه یک حمله بیشتر از منافع آن خواهد بود.
دستگاه دیپلماسی روسیه و خود پوتین دائما تاکید میکنند که هیچ نقشهای برای حمله به اوکراین ندارند. پس وی چگونه میتواند حمله را برای افکار عمومی مردم روسیه و جهان توجیه کند؟
در مورد نشانههایی از سوی چین و ترکیه چه میتوان گفت که اغلب با نقطه نظرات روسیه همدلی دارند، اما ایدههایشان کاملا با این کشور مطابقت ندارد؟
به سخنان «یانگ یی» -وزیر خارجه چین- در 27 ژانویه 2022 توجه کنید که به «آنتونی بلینکن» همتای آمریکایی خود، گفت: «امنیت منطقه را نمیتوان با تقویت و حتی گسترش بلوکهای نظامی تضمین کرد.» بنابر گزارشهای مطبوعات، او به توافقنامه مینسک 2 در سال 2015 اشاره کرده بود و تاکید داشت که چین از اقدامات همسو با «روح این توافقنامه» حمایت میکند.
شکی نیست که این اظهارات به دقت انتخاب شدهاند. به نظر نمیرسد که این اظهارات دلالتی بر حمله به اوکراین داشته باشد، چه رسد به این که آن را تایید کرده باشد. همچنین نباید این نکته را نادیده بگیریم که چین در مورد روابط دوستانهاش با اوکراین سرمایهگذاری کرده و مشارکت استراتژیک آن به سال 2011 بازمیگردد. اشغال احتمالی این کشور به دست روسیه نمیتواند در جهت منافع چین باشد.
چین مشخصا متمرکز بر بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست است که پاییز امسال برگزار میشود. شی در سخنانش به مناسبت سال نو تعدادی از گامهایی را برشمرد که باید در این نشست برداشته شوند و تقریبا یقین دارد که برای سومین دوره انتخاب خواهد شد. با اطمینان خاطر میتوان گفت که چین به هیچ وجه آماده یک درگیری جهانی نیست که بیتردید خساراتی بر اقتصاد این کشور وارد میکند.
همچنین، به سوم فوریه توجه کنید که «رجب طیب اردوغان» -رئیسجمهور ترکیه- از اوکراین بازدید میکرد و در آنجا بر حمایت خود از راهحل مسالمتآمیز تاکید داشت، پیشنهاد میانجیگری داد و ظرفیت عضویت کشورش در ناتو را مورد تاکید قرار میداد. جمله کلیدی او این بود که «ما از حاکمیت ملی و یکپارچگی اوکراین از جمله کریمه حمایت میکنیم.»
ترکیه هم مثل چین میخواهد دوست روسیه باشد، اما تمایلی به این ندارد که روسیه خیلی قوی یا بیش از حد پرمدعا باشد. هم پکن و هم آنکارا برای نفوذ در آسیای میانه با روسیه رقابت دارند و از این واهمه دارند که بعد از پیروزی روسیه در اوکراین، نوبت به آسیای میانه برسد.
پوتین تمایل ندارد بر خلاف پیامهایی عمل کند که از سوی پکن و آنکارا فرستاده میشوند. او بدون رضایت آنها خیلی تنها میشود. او باید متوجه شده باشد که چین و ترکیه چه واکنشی خواهند داشت و آن را در محاسبات خود در نظر گرفته است.
ارتش روسیه طی قرنها فریبکاری را به هنر ویژهای از جنگ و مانورهای سیاسی تبدیل کرده است. هدف اصلی آن خارج کردن دشمن از توازن از طریق فریبکاری است که عمدتا با راهنماییهای غلط انجام میشود تا دشمن باور کند شما به دنبال انجام چیزی متفاوت از آن که نشان میدهید، هستید. این روش هموزن با هنر جنگ چینی است که به زمان سون تزو بازمیگردد. «غرب» کمتر در این هنر آموزش دیده و شاید برایش مشکل باشد هدف سیاستی را بسنجد که مسکو دنبال میکند و میتواند واکنشش مبتنی بر فرضیات نادرست و حتی خطرناکی باشد.
به نظر میرسد پوتین سیاستی شامل سه هدف استراتژیک را دنبال میکند. او میتواند در هر زمانی رضایت خود را اعلام کرده و بدون برشمردن یک، دو یا هر سه هدف، باز هم اعلام پیروزی کند. او میتواند این اهداف را متناوبا حفظ و غرب را کلافه کند و منتظر حرکت بعدی بماند. او ابتکار عمل را حفظ میکند.
اولین هدف این است که قدرت روسیه را به رخ بکشد. هدف دوم این است که نشان دهد روسیه قادر به اعمال اهرم فشار قابل توجهی بر اروپا است. هدف سوم رساندن این پیام به داخل کشور است که روسیه هر زمان که بخواهد، میتواند به اوکراین حمله کند و از این رو و بدون برنامهریزی لازم و اجرای عملی آن، کییف را مجبور به نوعی وابستگی به مسکو کند.