بهگزارش مرکز مطالعات سورین، اندیشکده کویینسی در یادداشت تازه خود بهقلم «دانیل لاریسون» نوشت: ما یک دوست خوب در دوحه داریم اما این وضعیت با تسلیحات و فناوری جدیدی که آمریکا را بیشتر درگیر این منطقه میکند، همراه شده است.
دولت بایدن این هفته اعلام کرد که قطر را به عنوان یک متحد اصلی خارج از ناتو معرفی خواهد کرد و این کشور کوچک سومین دولتی در خلیج فارس خواهد بود که بعد از بحرین و کویت به این نام خوانده میشود.
متاسفانه، ارتقای روابط با قطر نشاندهنده این موضوع نیز هست که آمریکا خود را بیشتر درگیر مسائل غربآسیا میکند در حالی که اهمیت این منطقه برای منافع آمریکا در حال کاهش است.
قطر خود را از جنبهای مثبت متمایز از دیگران کرده و تنها مشتری منطقهای بود که به جای درگیر کردن دولت آمریکا به ناتوانیهایش، به آن کمک کرد تا بتواند از جنگهایش خارج شود. روابط نزدیکتر با قطر میتواند در میان مدت مزایایی داشته باشد زیرا سیاست خارجی مستقلتر و روابط بهتر آن با ایران این امکان را فراهم میکند که نقش یک واسطه و تسهیل کننده برای حمایت از تعامل دیپلماتیک با تهران داشته باشد. همچنین، قابل تصور است که قطر نقش مشابهی را برای روابط با طالبان و رسیدگی به بحران جدی انسانی در افغانستان داشته باشد. روابط نزدیکتر با مشتریان خلیج فارس منعکسکننده عدم انسجام استراتژیک دولت بایدن است.
روشن است که این زبانی برای تقسیم مسئولیتها نیست. بایدن در همان دامی افتاده که اوباما در دوره دوم ریاست جمهوریاش گرفتار آن شده بود. تندروها در آن موقع بابت «کنار گذاشتن متحدین» به اوباما حمله میکردند و اوباما در مقابل این حمله به دنبال دلجویی از مشتریان منطقهای آمریکا بود. این دلجویی نه باعث کاهش آن حملات شد و نه چندان حسن نیتی در مشتریان ایجاد کرد بلکه نشان داد که آمریکا در برابر جنگی بیمعنا و فجایع انسانی ناتوان است.
اعطای عنوان متحد اصلی خارج از ناتو به قطر هیچ امتیازی به دولت بایدن در برابر مخالفان جنگطلبش نمیدهد. قطر به دلیل روابط سازندهاش با ایران و حمایتش از اخوانالمسلمین و آرمان فلسطین از مدتها قبل هدف انتقاد تندروهای «هوادار اسرائیل(رژیم صهیونیستی)» بوده و آنها در صورتی خشنود میشوند که از نقطهنظرهای عربستان و امارات در مورد شرارتهای قطر حمایت شود.