بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال اینترست دریادداشت خود بهقلم «دیلن موتین» نوشت: جنگ داخلی وحشیانه یمن که از سال 2014 ادامه دارد، اکنون نزدیک به 400 هزار قربانی گرفته است.
با این حال، از آوریل 2022، این جنگ که در ابتدا با بقایای نیروهای وفادار با حمایت ائتلاف تحت رهبری عربستان علیه نظام حوثی در صنعا تحت حمایت ایران قرار گرفت، به دلیل آتشبس موقت متوقف شده است.
با توجه به اینکه حوثیها تسلط محکمی بر یمن شمالی برقرار کردهاند و حدود 200 هزار سرباز را تحت کنترل دارند، تصور اینکه وفاداران پراکنده و سعودیهای خسته بتوانند قاطعانه آنها را در میدان نبرد شکست دهند، دشوار است.
به این ترتیب، مذاکرات برای پایان دادن به درگیری ادامه دارد، اما پایانی در چشم نیست.
در همین حال، خلأ قدرت که با فروپاشی دولت باز شد، امکان ظهور نیروی سومی را فراهم کرد: مجلس انتقالی جنوبی. این نهاد امیدوار است تا یمن جنوبی مستقل را دوباره برقرار کند و کنترل مؤثری بر عدن و پربارترین مناطق منطقه حفظ کند.
در اینجا نیز بازگشت به وضعیت پیشین غیرواقعی به نظر میرسد و مجلس انتقالی جنوبی احتمالاً در آینده قابل پیشبینی نیروی مسلط در جنوب باقی خواهد ماند.
آمریکا که رسماً از ائتلاف تحت رهبری عربستان با پشتیبانی نظامی و اطلاعاتی حمایت میکند، منافع کمی در یمن بهجز توقف خونریزی و ایجاد ثبات در این کشور دارد.
با توجه به منافع واشنگتن و ماهیت حل نشدنی درگیری، تغییر در تدبیر ضروری است. برای حل و فصل جنگ یمن، تقسیم شمال به جنوب این کشور ضروری است.
یمن شمالی درست پس از پایان جنگ جهانی اول از امپراتوری عثمانی استقلال یافت، در حالی که یمن جنوبی تا سال 1967 تحتالحمایه بریتانیا باقی ماند. جنوب بهزودی حمایت شوروی را به دست آورد،
در حالی که شمال به عربستان و غرب نزدیک شد. عدن و صنعا دو جنگ برای متحد کردن کشور داشتند تا اینکه توافقی در سال 1990 منجر به ادغام صلحآمیز شد. با این حال، جداییطلبی جنوب به یک مشکل همیشگی تبدیل شد و تنشها پس از بهار عربی دوباره ظاهر شد.
نکته جالب این است که خط مرزی کنونی بین حوثیها و مجلس انتقالی جنوبی تقریباً با مرز بینالمللی شمال-جنوب سابق یمن مطابقت دارد.
از آنجایی که نظام حوثی اکثر یمن شمالی سابق را کنترل میکند و مجلس انتقالی جنوبی بر ساحل جنوبی تسلط دارد، ریشهیابی برای وفاداران بازنده منطقی نیست.
دولت وفادار کنترل پرجمعیتترین و ثروتمندترین مناطق کشور را از دست داده است. تنها به لطف حمایت عربستان همچنان پابرجاست و راهی برای پیروزی ندارد.
علاوه بر این، مقامات بینالمللی به رسمیت شناختهشده بدنام فاسد هستند و نگرانی کمی برای رفاه مردم یمن نشان میدهند.
حوثیها و مجلس انتقالی جنوبی وضعیت بهتری ندارند، اما آنها کسانی هستند که کنترل مؤثری بر هسته مرکزی یمن دارند، آینده این کشور اکنون در دست آنهاست.
احیای مرز قدیمی شمال و جنوب یمن با یک دولت حوثی در شمال و یک دولت مجلس انتقالی جنوبی در جنوب بهترین گزینه واشنگتن برای پایان دادن به جنگ برای همیشه است.
برخی ممکن است با صحبت واشنگتن علیه احترام به تمامیت ارضی مخالف باشند؛ اما آمریکا در گذشته این هنجار را شکسته است.
این کشور از استقلال مونته نگرو از صربستان در سال 2006 و از کوزوو در سال 2008 حمایت کرد.
علاوه بر این، سودان جنوبی را در سال 2011 پس از جدایی از سودان بهعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. در پایان، مرزهای به رسمیت شناختهشده بینالمللی دقیقاً همین هستند.
یک خط روی نقشه مرزها برای ابدیت ثابت نیستند، بلکه صرفاً بیان یک موازنه قدرت در یک زمان معین هستند. آمریکا در گذشته با کشورهای تجزیهطلب کنار آمد و باید دوباره این کار را برای یمن جنوبی انجام دهد.
اگر آمریکا این مسیر دیپلماتیک را دنبال کند، ممکن است از سوی متحدان منطقهای خود حمایت شود.
امارات از ظهور مجلس انتقالی جنوبی حمایت کرد و بهآسانی تجزیه یمن را میپذیرد.
عربستان نیز منافع امنیتی اغلب نادیده گرفتهشده اما اساسی در یمن تقسیمشده دارد. جمعیت این کشور تقریباً به اندازه جمعیت پادشاهی است و بهسرعت در حال افزایش است.
علاوه بر این، یک یمن متحد قوی میتواند از ذخایر نفت و گاز خود برای شروع رشد اقتصادی خود استفاده کند که میتواند در درازمدت سلطه ریاض بر شبهجزیره عربستان را بشکند و رقیب بزرگی باشد.
با این حال، ریاض ممکن است در برابر چنین طرح تقسیم مقاومت کند، زیرا سعودیها از مدتها قبل از وجود یک پایگاه حوثیهای طرفدار ایران در مرز جنوبی خود بیم داشتند.
با این وجود، سعودیها مشتاق خروج از جنگ یمن هستند و بهطور فزایندهای تصدیق کردهاند که حوثیها اینجا هستند تا بمانند.
علاوه بر این، گرم شدن اخیر در روابط عربستان و ایران برخی از نگرانیهای ریاض در مورد نفوذ ایران را کاهش داده است.
با این حال، اگر دیپلماسی نتواند سعودیها را تحت تأثیر قرار دهد، ممکن است فشار خفیف آمریکا وجود داشته باشد. واشنگتن میتواند از حمایت نظامی خود استفاده کند.
برای مثال، محدود کردن تأمین مهمات و قطعات یدکی آمریکا برای نیروی هوایی عربستان، توانایی ریاض برای بمباران حوثیها در آینده را محدود میکند.
این امر عربستان را به سمت پذیرش تقسیم و صلح قطعی با حوثیها سوق میدهد.
یمن یکی از بحرانهای نادری است که آمریکا میتواند به یک اجماع بینالمللی نسبی دست یابد. در خارج از غربآسیا، چین، روسیه و سایر قدرتهای بزرگ سهم کمی در نتیجه جنگ داخلی یمن دارند و بعید است که با طرح صلح آمریکا مخالفت کنند.
بایدن متعهد شد که به جنگ یمن پایان دهد. یک طرح تقسیمی که واقعیتهای موجود را تأیید میکند، بهعنوان آخرین مسیر قابل دوام به سوی یک استقرار پایدار به نظر میرسد.
دولت هیچچیز از تلاش خود را از دست نخواهد داد و تقسیم موفقیتآمیز بهعنوان یک پیروزی بزرگ برای دیپلماسی آمریکا موردستایش قرار خواهد گرفت. آیا بایدن از فرصت استفاده خواهد کرد؟