بهگزارش مرکز مطالعات سورین، نشریه نیویورک تایمز در یادداشت خود بهقلم «میت رامنی» نوشت: وزیر خارجه روسیه و سفیر این کشور در آمریکا هر دو نشان دادهاند که شکست روسیه در اوکراین میتواند منجر به حمله هستهای شود.
خود ولادیمیر پوتین گفته است که سلاحهایی دارد که مخالفانش ندارند و در صورت نیاز از آنها استفاده خواهد کرد.
در سال 2012، خاطرنشان کردم که روسیه بزرگترین دشمن ژئوپلیتیکی آمریکا است و به وضوح منبع نگرانی جمهوریخواهان و دموکراتها است.
با حمله به اوکراین، پوتین قبلاً ثابت کرده است که قادر به تصمیمگیریهای غیرمنطقی و خود باخته است.
این امکان وجود دارد که او با چالشهای داخلی مهمی برای رهبری خود مواجه شود.
در چنین شرایطی، ممکن است بتواند خود را متقاعد کند که دلیل حمله او به اوکراین، آمریکا و غرب بوده و تبلیغاتی که برای توجیه این تهاجم غیراخلاقی به کار گرفته، از ابتدا درست بوده است.
برخی به این نتیجه خواهند رسید که برای جلوگیری از تحریک روسیه – و در نتیجه اجتناب از چشمانداز حمله هستهای احتمالی روسیه – ما باید پیشگیرانه اوکراین را از سرنگونی ارتش روسیه باز داریم.
میتوانیم تسلیحاتی را که میفرستیم محدود سازیم، از اطلاعات خودداری کنیم و به رئیسجمهور ولادیمیر زلنسکی فشار بیاوریم تا مشکل حل شود. من مخالفم، زیرا کشورهای آزاد باید به حمایت از دفاع شجاعانه و ضروری اوکراینیها از کشورشان ادامه دهند.
ناکامی در حمایت از اوکراین مانند این است که به آدمخوار پول بدهیم تا ما را بخورد.
اگر پوتین یا هر قدرت هستهای دیگری بتواند از مجازات مصون باشد، اوکراین تنها اولین فتوحات این چنینی خواهد بود.
به ناچار، دوستان و متحدان ما توسط قدرتهای هستهای وقیحانه و اقتدارگرا بلعیده میشوند که پیامدهای آن نظم جهانی را به شدت تغییر میدهد.
پاسخ درست این است که همچنان به اوکراین کمک کنیم تا از خود دفاع کند و پیروز شود. موفقیتهای نظامی آن ممکن است پوتین را مجبور به خروج از اوکراین یا موافقت با آتشبس برای مردم اوکراین کند.
ناتو میتواند در اوکراین دخالت کند و به طور بالقوه ارتش در حال مبارزه روسیه را از بین ببرد. علاوه بر این، ما میتوانیم با چین و هر کشور دیگری روبرو شویم.
استفاده روسیه از سلاح هستهای بیتردید یک رویداد ژئوپلیتیکی بازتعریف و جهتگیری مجدد خواهد بود.
هر کشوری که پس از چنین خشونتی روابط خود را با روسیه حفظ کند، خود به یک مطرود جهانی تبدیل خواهد شد.
بخشی یا تمام اقتصاد آن از آمریکا و متحدان ما جدا میشود. امروزه، غرب بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی جهانی را نمایندگی میکند.
جدا کردن هر کشوری از اقتصادهای ما میتواند آن را ویران کند. تأثیر آن بر اقتصادهای غربی میتواند قابلتوجه باشد، اما تأثیر آن بر اقتصاد روسیه و همسفرانش بسیار بدتر خواهد بود.
این در نهایت میتواند آخرالرمان اقتصادی باشد، اما این به مراتب بهتر از آخرالرمان هستهای است.
همراه با متحدان کلیدی خود در ناتو، باید طیف وسیعی از گزینهها را توسعه داده و ارزیابی کنیم.