بهگزارش مرکز مطالعات سورین، روزنامه نشنال اینترست در مطلب تازه خود بهقلم «ماروین جی واینبام» نوشت:در ماه آگوست، سازمان امنیت ملی یک سال پس از خروج آمریکا از افغانستان و تصاحب این کشور توسط طالبان، جلسهای ترتیب داد.
این سؤال مطرح شد که چگونه دولت بایدن باید به افغانستان و دولت طالبان نزدیک شود؟
حکومت فعلی افغانستان در اهداف و استراتژیهای خود با حکومت طالبان که از سال 1996 تا 2001 بهعنوان یک امارت اسلامی اداره میشد، تفاوت چندانی ندارد.
طی یک سال گذشته، آمریکا و قدرتهای جهانی و منطقهای بهدنبال ابزاری برای تأثیرگذاری بر رفتار حکومتی بودند که هیچیک از آنها اعتماد نداشتند.
آنها بهعنوان اهرم فشار با خودداری از به رسمیت شناختن سیاسی و عدم رابطه مستقیم مالی به حکومت جدید فشار وارد کردند.
جامعه بینالمللی با وحدت غیرمعمول خود اصرار دارد که طالبان دولت فراگیر را تشکیل دهد.
به نظر میرسد به راحتی میتوان گفت که تحریمها بهعنوان ابزار اعمال فشار شکست خوردهاند.
در حالی که طالبان مشتاق دریافت مشروعیت بینالمللی و کمکهای خارجی است، این حکومت سرسختانه از تسلیم خواستههای خارجی امتناع ورزید.
به طور کلی، به همراه سایر قدرتها، آمریکا اغلب درک ضعیفی از طالبان داشت. دیپلماتها غالباً انعطافپذیری جنبش را صرفاً بهعنوان استراتژی چانهزنی در نظر گرفتهاند.
مشارکت در طالبان نیز مشکل اعتماد به این گروه را برجسته کرده است. در طول روند صلح، طالبان غالباً به عمد مذاکرهکنندگان دولت و سایر افراد ذینفع را در مورد اهداف واقعی آن گمراه میکردند.
بنابراین، پس از توافق با کاخ سفید در دوحه، طالبان بلافاصله تعهد خود برای شروع مذاکرات جدی با اشرف غنی را شکست.
این تحولات اخیر ممکن است نشان دهد که چگونه ما درسهایی را که طی بیش از 25 سال فرصت، برای مشاهده و درگیر کردن طالبان به دست آوردهایم، آموختهایم.
تجربیات نشان داده است که کانونهای عادی دیپلماسی بینالمللی برای جنبشی که اهداف و اخلاق آنها توسط مجموعهای سفت و سخت از اعتقادات اصلی مذهبی هدایت میشود، بهخوبی اعمال نمیشود.
برای آینده قابل پیشبینی، بنظر میرسد کاخ سفید، چارهای جز پذیرش طالبان ندارد.