بهگزارش مرکز مطالعات سورین، خبرگزاری بلومبرگ در یادداشت تازه خود بهقلم «توبین هارشاو» نوشت: محافل دیپلماتیک یک شکل هنری عمیقاً تثبیتشده است. سیاست جامعه ملل این خواهد بود که فلسطین را بهمحض اینکه یک کشور یهودی را به رسمیت بشناسد؛ از شر اسرائیل راحت کنند و پایان این درگیری را اعلام کنند.
اکنون ما شاهد جنگ غمانگیز و خونین اسرائیل و غزه هستیم. سه هفته پس از تهاجم جنایتکارانه حماس، پیامدهای منطقهای در بهترین حالت مبهم است.
برای تلاش و روشن کردن مسائل، سخنانی را از مالونی مشاور وزارت امور خارجه که در دو دولت جمهوریخواه و دموکرات بوده است و چندین کتاب در مورد ایران پس از انقلاب نوشته است، در اینجا ذکر میکنیم.
به نظر میرسد اظهارات مقامات آمریکایی و اسرائیلی هر دو این نظریه را تأیید میکند که حمله حماس ممکن است بهمنظور ایجاد اختلال در روند عادیسازی روابط بین اسرائیل(رژیم صهیونیستی) و عربستان بوده باشد.
با این حال، همچنین بدیهی است که این حمله مستلزم برنامهریزی و آموزش قابلتوجهی در طول چندین ماه بود. مثل همیشه، قطر بر روی لبه چاقو در حال حرکتی پرتنش در منطقه و فراتر از آن است.
دوحه بهعنوان میزبان و مجرای خارجی اصلی رهبری حماس، قدردانی دولت بایدن را برای کمک به تسهیل آزادی چندین گروگان آمریکایی و اسرائیلی جلب کرده است. معامله بزرگتر با این حال، حمایت مالی طولانیمدت و قابلتوجه آن از گروهی که بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی در آمریکا و جاهای دیگر اعلام شده، باعث گردیده که مقامات قطر را مورد انتقادات شدیدی قرار دهد.
این بحران ممکن است تعادل بین آمریکا و قطر را به هم بزند.
بر اساس گزارشها، قطر به واشنگتن متعهد شده که پس از آزادی گروگانها، روابط خود را با حماس بازبینی کند.
حتی اگر این صرفاً برای خرید زمان باشد، دوحه ممکن است در وضعیت وخیمی باشد. مقامات ارشد آمریکا تأکید کردهاند که «دیگر هیچ معاملهای با حماس وجود نخواهد داشت» و از شبکه خبری الجزیره خواستهاند که پوشش خود را از حماس کاهش دهد.
بحران غزه چندین حقیقت ناراحتکننده را آشکار کرده است. چه بخواهیم چه نخواهیم، با وجود سابقه مشکوک آمریکا در 20 سال گذشته، آمریکا همچنان یک بازیگر ضروری در غربآسیا است.
هیچ قدرت جهانی دیگری نمیتواند ظرفیت نظامی و دیپلماتیک را برای مدیریت یک درگیری مارپیچ برای جلوگیری از بدترین نتایج افزایش دهد و بتواند آن را به درستی کنترل کند.
حتی اگر آمریکاییها از آسیبهای نظامی، اقتصادی و انسانی ناشی از تعهدات آمریکا در منطقه خسته شده باشند، در کنار متحدان خود ایستادهاند، حتی زمانی که این امر نیاز به تعادل دقیق حمایت، خویشتنداری و دسترسی به انرژی دارد.
اما حداقل فعلاً آنان سعی کردند از قدرت باقی ماندهای که بهسختی حفظ کردهاند در راستای این منافع استفاده کنند.
برای اقتصاد جهانی، این امر حیاتی است و این تعهد و آمادگی را از سمت آمریکا و متحدانش نیاز دارد.
دولت بایدن امیدوار بود که بتواند نقش آمریکا را در غربآسیا به قیمتی ارزان و با منافعی زیاد پیش ببرد تا بر تهدید فوری روسیه و چالش سرعت نفوذ چین تمرکز کند؛
اما درعوض، آمریکا هردوی اینها را در حالی که در تلاش برای خاموش کردن آتشی خطرناک در غربآسیا است خواهد داشت، فقط با صرف منابع بیشتر و قیمتی گزافتر بهدست میآید.